مرگ یعنی

مرگ یعنی
اینکه اغوشی ن باشه
ک اروم ت کنه

مرگ یعنی
برپایی مجلس ختم ارزوها
اونم تو سن پایین

مرگ یعنی
درد داشته باشی
اما ندونی چی اروم ت میکنه

مرگ ‌یعنی
شکستن بغض ت
اونم تو خلوت و تنهایی
اونم با صدای خیلی خیلی پایین

مرگ یعنی
قفل شدن تو تاریخ
یعنی
عمل نکردن ب همه قول هایی ک دادی
یعنی
سردردهای بی شمار
یعنی نخابیدن های پر تکرار
مرگ یعنی من

مرگ یعنی همین نقط ه
یعنی پایان خط
دیدگاه ها (۲)

چقدر در نبودت عکسامون بغل کردم‌نقط ه

دلم برات تنگ شدهامان از غرور منو لجبازی تو نقط ه

نوروز بهانه ای بزرگ یستبرای لبخندی هرچند کوتاه و کوچک پایان ...

هیچ خبری از تو نیستحتی در ان دور دست هانقط هپ ن یک عکس کافی ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط