یارب نگرانم

یـا#رب نگـرانـم
چــون نی، هدفِ آه و فغـانـم.
خشکیده ام از غم ولی از شاخه ی مهرت
آهنــگ جــــدایی نتــوانــم
در فصل خزانم


با درد در گیرم
از بغض بدخیمی به زنجیرم
جان می دهم در کنج تنهایی درین زندان
یارب چرا شد زشت تقدیرم
زین درد می میرم
یارب پناهم باش
بیمار عشقم خود گواهم باش
هر دم ز هجر روی تــو شعری بـه لب دارم
با من مدارا کن تو شاهم باش
درمان آهم باش
دیدگاه ها (۸)

یقولون أن الحب یجعلنا شعراء . . و أنا أقول أن الحزن یجعلنا ح...

دیگر از طی شدن فاصله ها دلسردمکاش میشد که کمی سمت خودم برگرد...

یا حـــضــرت ضــمیـرک ارد احــاجــیکشــنو اعــراب الگلــب لـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط