بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ قسمت اول :
تمام آن چه در این موارد گفتهاند، خودش شعار، نصیحت و وعظ می باشد؛ مضافاً بر این که تعیین یک سری بایدها و نباید های من درآوردی نیز به آن اضافه شده است!
بنابراین، پیش از آن که راجع به هنر و هنرمند و بایدها و نبایدهایش سخنی گفته شود، باید پرسید: منبع و مبدأ آن چه میگویند کیست و کجاست؟ - چه کسی می تواند چنین تعیین و تکلیفهایی بنماید؟!
الف)- نه تنها هنرمند،بلکه هر انسانی متعهد است و باید باشد. عدم وابستگی به یک حزب، جریان، سازمان، نهاد، ارگان، اتحادیه، سندیکا، شرکت و ...، یک مقوله است، اما تعهد داشتن یا هیچ تعهدی نداشتن، مقوله دیگری است.
همگان در قبال خداوند متعال، خودشان وجامعه متعهد هستند، چه بخواهند و چه نخواهند؛ و همگان مکلف هستند که به تعهدات شان عمل نمایند، و در قبال این تکلیف، مسئول نیز هستند، یعنی چه از سوی جامعه - مردم و چه از سوی خداوند متعال، مورد سؤال قرار میگیرند که چه کردی و چرا؟
ب)- هدایت به سمت رشد و کمال و بر خذر داشتن یا حتی مانع شدن از عقب گرد، سقوط و هلاکت نیز وظیفه و تکلیف انسانی همگان می باشد.
مگر حفظ سلامت تن بهداشت، دانش آموزی تحصیل، حفظ محیط زیست، جلوگیری از آلودگیهای تنفسی، محیطی یا حتی صوتی و ... که سببساز رشد فرد و جامعه میگردد، تکلیف همگان نمیباشد و برای تحققش قوانین گوناگون، دانشگاه ها، مؤسسات تحقیقاتی، سازمانها، نهادها و حتی بازرسیها گوناگون ایجاد نشده است و حتی به عنوان یک مسئله بین المللی مورد تصمیم گیری و اِعمال آنها قرار نمی گیرد؟! آیا یک هنرمند در این موارد میگوید: به من چه؟! پس چه نوبت به روح، روان، اخلاق، ضوابط فردی و اجتماعی، تعاملات انسانی و ... که میرسد؛ میتوانند بگویند: به ما ربطی ندارد.؟!
بنابراین، در تکالیف انسانی که خداوند متعال در خلقت آن را مقدر داشته و در شریعت ابلاغ و امر نموده است، عمومیت دارد و مختص یک جامعه یا صنف خاص نمیباشد.
هنرمند نیز یک انسان است و در این امر تفاوتی بایک نانوا، پزشک، استاد، سیاست مدار و ندارد؛ پس تمامی تعهدادت فردی و اجتماعی انسانی، متوجه او نیز میباشد.
پوچگرایی : اگر هنرمند بگوید: هدایت شدن مردم به من ربطی ندارد - حکومت یا دولت بگوید: من متکفل سرنوشت دنیوی و اخروی، یا به قول معروف بهشت وجهنم مردم نیستم - خبرنگار بگوید: من فقط نقل واقعه میکنم وهیچ تعهد دیگری ندارم. و بقیه نیز چنین بگویند، دیگر چیزی از انسان، انسانیت، مدنیت، روابط اجتماعی، رشد، کمال و ... باقی نمیماند!(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
تمام آن چه در این موارد گفتهاند، خودش شعار، نصیحت و وعظ می باشد؛ مضافاً بر این که تعیین یک سری بایدها و نباید های من درآوردی نیز به آن اضافه شده است!
بنابراین، پیش از آن که راجع به هنر و هنرمند و بایدها و نبایدهایش سخنی گفته شود، باید پرسید: منبع و مبدأ آن چه میگویند کیست و کجاست؟ - چه کسی می تواند چنین تعیین و تکلیفهایی بنماید؟!
الف)- نه تنها هنرمند،بلکه هر انسانی متعهد است و باید باشد. عدم وابستگی به یک حزب، جریان، سازمان، نهاد، ارگان، اتحادیه، سندیکا، شرکت و ...، یک مقوله است، اما تعهد داشتن یا هیچ تعهدی نداشتن، مقوله دیگری است.
همگان در قبال خداوند متعال، خودشان وجامعه متعهد هستند، چه بخواهند و چه نخواهند؛ و همگان مکلف هستند که به تعهدات شان عمل نمایند، و در قبال این تکلیف، مسئول نیز هستند، یعنی چه از سوی جامعه - مردم و چه از سوی خداوند متعال، مورد سؤال قرار میگیرند که چه کردی و چرا؟
ب)- هدایت به سمت رشد و کمال و بر خذر داشتن یا حتی مانع شدن از عقب گرد، سقوط و هلاکت نیز وظیفه و تکلیف انسانی همگان می باشد.
مگر حفظ سلامت تن بهداشت، دانش آموزی تحصیل، حفظ محیط زیست، جلوگیری از آلودگیهای تنفسی، محیطی یا حتی صوتی و ... که سببساز رشد فرد و جامعه میگردد، تکلیف همگان نمیباشد و برای تحققش قوانین گوناگون، دانشگاه ها، مؤسسات تحقیقاتی، سازمانها، نهادها و حتی بازرسیها گوناگون ایجاد نشده است و حتی به عنوان یک مسئله بین المللی مورد تصمیم گیری و اِعمال آنها قرار نمی گیرد؟! آیا یک هنرمند در این موارد میگوید: به من چه؟! پس چه نوبت به روح، روان، اخلاق، ضوابط فردی و اجتماعی، تعاملات انسانی و ... که میرسد؛ میتوانند بگویند: به ما ربطی ندارد.؟!
بنابراین، در تکالیف انسانی که خداوند متعال در خلقت آن را مقدر داشته و در شریعت ابلاغ و امر نموده است، عمومیت دارد و مختص یک جامعه یا صنف خاص نمیباشد.
هنرمند نیز یک انسان است و در این امر تفاوتی بایک نانوا، پزشک، استاد، سیاست مدار و ندارد؛ پس تمامی تعهدادت فردی و اجتماعی انسانی، متوجه او نیز میباشد.
پوچگرایی : اگر هنرمند بگوید: هدایت شدن مردم به من ربطی ندارد - حکومت یا دولت بگوید: من متکفل سرنوشت دنیوی و اخروی، یا به قول معروف بهشت وجهنم مردم نیستم - خبرنگار بگوید: من فقط نقل واقعه میکنم وهیچ تعهد دیگری ندارم. و بقیه نیز چنین بگویند، دیگر چیزی از انسان، انسانیت، مدنیت، روابط اجتماعی، رشد، کمال و ... باقی نمیماند!(ادامه دارد...)
- ۸۴۹
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط