نازنین آیا تو اشکم را به شبها دیده ای

نازنین آیا تو اشکم را به شبها دیده ای ؟
آه سرد و پر غمم را روی لبها دیده ای ؟

با خیالی جمع و راحت رفته ای اما بگو :
جسم سوزان مرا از داغ تبها دیده ای ؟

تازگیها فرصتی کردی ببینی ام عزیز ؟
خم شدم در زیر سختی و ستمها دیده ای ؟

خنده هایم رفته دیگر یک نظر دیدی مرا ؟
من شدم گنجیهٔ حسرت وَ غمها دیده ای ؟

رفتی و تنها شدم اما هنوزم عاشقم
عاشق دیوانه ای با قلب تنها دیده ای ؟

تازگیها من شدم دیگر بریدم دل ز ما
از ضمیر تلخ ما گشتم چو مِنها دیده ای ؟

در دلت سنگی نشاندی و دگر من بعد تو
قلب تنهایم گریزان شد ز دلها دیده ای ؟
دیدگاه ها (۹)

کاش در تنــــــدیس آدم دل نبــــــــــــودایــن همــــه غـــ...

یک لحظه نشد خیالم آزاد از تویک روز نگشت خاطرم شاد از تودانی ...

هر روز پگاه خیمه بر جوی زنیصد نقش تو بر گلشن خوشبوی زنیچون د...

.هر روز دلم در غم تو زارتر استوز من دل بیرحم تو بی‌زارتر است...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط