پارت
#پارت_91
آقای مافیا ♟🎲
+ برو گمشو بابااااا برو بزار باد بیاد بابااااا
گ*ه خور تویی که قدر خواهری مثل منو نمیدونی
چیزی نگفت و فقط پوزخندی زد
# فردا
مامان چرا جواب نمیده نکنه کلاً از ما بدش میاد نکنه....
مامانم با عصبانیت نگام کرد و گفت
_ وای دندون رو جیگر بزار دیوونم کردی
کل تلاشمو کردم تا سکوتو رعایت کنم، دفعه دومم جواب نداد این بار سومی بود که مامانم زنگ میزد و این آخرین شانسم بود
دم بوق آخر مامان سوسن گوشی رو برداشت
از خوشحالی نفسم بیرون دادم
مامانم شروع کرد به صحبت با کلی اشاره و تلاشهای فراوان بهش فهموندم که گوشی رو بذارم روی بلندگو
+سلام شیرین خانم خوب هستید
_سلام بفرمایید
+ببخشید مراحم شدم من مامان آفاقم
با شنیده شدن این حرف از زبون مامانم با صدای جدی گفت
+ اگر در رابطه با پسرتون زنگ زدید من هنوزم جوابم منفی هستش
_ آخه چرا عزیزم
+قبلاً هم بهتون گفتم رسم ما ازدواج فامیلیه و سوسن قراره با پسر عمش ازدواج کنه
با اخم های در هم جوری که صدام نره ایشی گفتم
مامانم نگاهی بهم کرد و بعد ادامه داد...#رمان
#عاشقانه
#فالو
#حمایت
#مافیایی
#مافیا
#اصمات
آقای مافیا ♟🎲
+ برو گمشو بابااااا برو بزار باد بیاد بابااااا
گ*ه خور تویی که قدر خواهری مثل منو نمیدونی
چیزی نگفت و فقط پوزخندی زد
# فردا
مامان چرا جواب نمیده نکنه کلاً از ما بدش میاد نکنه....
مامانم با عصبانیت نگام کرد و گفت
_ وای دندون رو جیگر بزار دیوونم کردی
کل تلاشمو کردم تا سکوتو رعایت کنم، دفعه دومم جواب نداد این بار سومی بود که مامانم زنگ میزد و این آخرین شانسم بود
دم بوق آخر مامان سوسن گوشی رو برداشت
از خوشحالی نفسم بیرون دادم
مامانم شروع کرد به صحبت با کلی اشاره و تلاشهای فراوان بهش فهموندم که گوشی رو بذارم روی بلندگو
+سلام شیرین خانم خوب هستید
_سلام بفرمایید
+ببخشید مراحم شدم من مامان آفاقم
با شنیده شدن این حرف از زبون مامانم با صدای جدی گفت
+ اگر در رابطه با پسرتون زنگ زدید من هنوزم جوابم منفی هستش
_ آخه چرا عزیزم
+قبلاً هم بهتون گفتم رسم ما ازدواج فامیلیه و سوسن قراره با پسر عمش ازدواج کنه
با اخم های در هم جوری که صدام نره ایشی گفتم
مامانم نگاهی بهم کرد و بعد ادامه داد...#رمان
#عاشقانه
#فالو
#حمایت
#مافیایی
#مافیا
#اصمات
- ۸۸۸
- ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط