اسکله
اسکله
حمید سلیمانی
گلولهها را که از کشتی حمل مهمات به اسکله جابجا می کردند دیگر رمقی برایش نمانده
بود، پاهایش سست شده بود و از درون احساس ضعف می کرد. با حمل هر جعبه ی چوبی
گلوله گویی که تابوتی بر دوش می کشید.فورمن به داد زدن عادت کرده بود: " زود باشین تن لشا! این کشتی ۲۴ ساعته باید تخلیه بشه، جنگ شروع شده، می دونید که من چقدر تعصب میهن رو دارم." کارگر زیر چشمی به فورمن نگاهی انداخت که در حال شمردن دستهای اسکناس بود. فکر کرد که چطور فورمن هر بار به جای پول از کلمه ی میهن استفاده می کرد. چشمانش سیاهی رفت،دستانش شل شد و دسته ی طناب جعبه ی گلوله
را رها کرد، جعبه ی گلوله از پشتش سر خورد و روی پاشنه ی پایش فرود آمد، نالهای کرد و از روی الوار حد فاصل بین کشتی و اسکله سقوط کرد، پیش از رسیدن به سطح آب بارها
با پایه های فلزی اسکله برخورد کرد و جنگ اولین قربانی اش را در بندر به ظاهر امن گرفت.
حمید سلیمانی
گلولهها را که از کشتی حمل مهمات به اسکله جابجا می کردند دیگر رمقی برایش نمانده
بود، پاهایش سست شده بود و از درون احساس ضعف می کرد. با حمل هر جعبه ی چوبی
گلوله گویی که تابوتی بر دوش می کشید.فورمن به داد زدن عادت کرده بود: " زود باشین تن لشا! این کشتی ۲۴ ساعته باید تخلیه بشه، جنگ شروع شده، می دونید که من چقدر تعصب میهن رو دارم." کارگر زیر چشمی به فورمن نگاهی انداخت که در حال شمردن دستهای اسکناس بود. فکر کرد که چطور فورمن هر بار به جای پول از کلمه ی میهن استفاده می کرد. چشمانش سیاهی رفت،دستانش شل شد و دسته ی طناب جعبه ی گلوله
را رها کرد، جعبه ی گلوله از پشتش سر خورد و روی پاشنه ی پایش فرود آمد، نالهای کرد و از روی الوار حد فاصل بین کشتی و اسکله سقوط کرد، پیش از رسیدن به سطح آب بارها
با پایه های فلزی اسکله برخورد کرد و جنگ اولین قربانی اش را در بندر به ظاهر امن گرفت.
- ۱.۰k
- ۲۷ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط