اسیررر

اسیـــررر
"میله های قفسم را نشمارم چه کنم..."

من که عمری سر خود را به قفس ها زده ام

چه بگویم که تو باور بکنی حرفم را؟

پای عشقت دو، سه باری رگ خود را زده ام
دیدگاه ها (۱)

این عشقبی تو،آنقدربه تن تنهایی امزار میزندکه زندگی مندیگر شو...

اسیررنمی دانم چگونه بگویم اش؟!چون روز بس طولانی‌ستو من چگونه...

اسیـــر آرام بگیر "دلم"... تنگ نشو برایش... ...

بـے تو هر لحظہ مـرا . . .بیمِـ فــرو ریختنـ اسـتـ . . .مثل ش...

با نگاهم چشم هایت را زیارت میکنمچشم می بندم تو را در دل عباد...

جستجو در مطالب سایتجستجوجملاتشعرگردشگریسلامتزیباییکسب و کارب...

عشق غیر منتظره پارت13

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط