اگر عشق هم زبان داشت

اگر عشق هم ، زباني داشت
چو پاييزان خزاني داشت
چو ابر و باد طوفاني
در آوار پريشاني
هميشه زار و باراني
به جان درد مي باريد .........
دیدگاه ها (۴)

خوش آن لحظه كه گه گاهش تو باشي خوش آن ابري كه بارانش تو باشي...

دل به دريا مي سپارم دل به دريا ، نازنين مي نشينم در خودم تن...

ما قصه ي پوسيده ي تنهائي و درديم هم پرسه ي بي هنگام ِ باران...

من باشم و پاییز و غم تو دل باشد و ابر و ، نم نم تو از عشق تو...

ناز پروده ے عشق تو شدم جان منےدرد خود با کہ بگویم کہ تو درما...

#شعر«گفته بودی که چرا محوِ تماشایِ منی»یا چرا در پیِ چشمانِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط