دست هایم

دست هایم
برادرانی تنی اند
دو کوچه ی بارانی
که در آن ها
به تو فکر می کنم
تو میدان اصلی شهری
من خانه ای سوخته
کنار دو کوچه ی بن بست
دست هایم
سطرهایی از آغوش تواند
که در اعماق جیب هایم
گریه می کنند

#فرشید_جوانبخش
دیدگاه ها (۴)

تصورِ اینکه برف سال بعد را نخواهم دیدآتشم می زندو آتشهمیشه ا...

به گمانم برف می‌آمد آخرین‌باری‌که دیدمتو گلچهره را شجریانبا ...

زندگی طنابی ستکه دلخوشی های کوچکتآن را ضخیم تر می کندطنابی ک...

به کسی نبخشبوسه ای را کهریشه هایش هنوزدر قلبت فرو نرفته استپ...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

عکس مذهبی حضرت زهرا

.میشود یک شب تو ساقی باشی و من مست تو؟محو چشمان تو باشم ، عا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط