بعد از دو روز متوالی حالت تهوع داشتن

بعد از دو روز متوالی حالت ِ تهوع داشتن،
وقتی داشتم دل و روده‌مو بالا میاوردم
خیره به چاه تاریک توالت به این نتیجه رسیدم
که کافیه سر "وصال" داد بزنم کی میاد بریم سیگار!؟
و ببینم که در عرض کم‌تر از پنج ثانیه
هشتاد و سه تا فندک ِ روشن جلوی صورت‌م سبز می‌شه!
کافیه داد بزنم :
کی میاد بریم کارامل ماکیاتو!؟
و ببینم که در عرض کم‌تر از هفت ثانیه
سی و دو نفر دستگاه اسپرسو و کارامل و شیر به دست
روبه‌روم زانو می‌زنن ...!
زندگی کیک ِ هویج و تئاتر و پشمک نیست ,
که پایه‌ی کافه و شهربازی و تماشاخانه رفتن
بشه شریک‌ش؛
زندگی بالا آوردنه ...
و اونی که وقتی خیره شدی به کاسه‌ی توالت ,
موهاتو جمع می‌کنه پشت ِ سرت، شریک‌شه؛
شریک ِ زندگیه..!
وگرنه که بستنی انبه و پاستیل و
سرده بیا سوئی‌شرت ِ منو بپوش و
چایی‌تو با چی می‌خوری و
مواظب ِ خودت باش هوا آلودستو که همه بلدن!
دیدگاه ها (۵)

با ذوق ازَش پرسیدم :"اسمِ بچّمونو چی دوس داری بزاریم..؟ "اون...

خیاط گفت : ولی این پارچه ها گرونه ...حیفه برا رو بالشتیخانما...

شکوه از فاصله کردم به دلم بد آمدهر چه هم فال گرفتم همه اش چپ...

فاصله گاه چه بی رحم و چقدر سنگین استفاصله گاه تمام هدفش تلقی...

#بد_بوی#پارت_۱۴#لنا با خشم و غضب بهش خیره شدم پسره عوضی حقش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط