و تو هرگز ندانستی که زخم هایت

و تو هرگز ندانستی که زخم هایت ،
زخم های مکررم بودند
نخ های آبی ام تمام شده اند
و گل های بُقچه چهل تیکه دلم
ناتمام مانده اند
باید پیش از بند آمدن باران بمیرم !

#حسین_پناهی
دیدگاه ها (۲)

شبــ بود و نسیــم بود و باغ و مهتابــمــن بودم و جویبـــار و...

خوشحالم که موهایم سفید شده و پیشانیم خط افتاده و میان ابروها...

ﺁﺳﻤﺎﻥ، ﺁبیﺗﺮ،ﺁﺏ ﺁبیﺗﺮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻮﺍﻧﻢ، ﺭﻋﻨﺎ ﺳﺮ ﺣﻮﺽ ﺭﺧﺖ میﺷﻮﻳﺪ ﺭ...

آدمها را نباید به هر قیمتی نگه داشت همه برای ماندن نمی آیندآ...

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

چند ده سال بعد شده. تنها در ساحل خلوت نوشهر قدم می زنی. با خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط