سناریو

سناریو
وقتی بدون اجازه میری بار و اونا میفهمنن


نامجون. چرا بدون اجازه رفتی بار هههاااااا. داد.
ات. خوب.... دوستام اصرار کردن
نامجون. باشه پس به دوستات بگو بیان از دست من نجاتت بدن. و اهم اهم 😑



جیهوپ. میدونی ساعت چنده چرا همیشه کار هایی که دوست ندارم رو انجام میدی ها
. داد.
ات. تو رو خدا 🥺 من غلط کردم دیگه نمیرم
جیهوپ. این چندمین بارته که گفتی دیگه نمیرم و اهم 😑


جین. تو میخوای منو بکشی ؟
ات. خدا نکنه خوب من چیکار کنم دوستا...
جین. انداختش رو تخت... 😶


شوگا. بچم خوابه اصلا خبر نداره


تهیونگ. انگار یکی تنش میخاره!
ات. دیگه نمیرم. گوه خوردم. غلط کردم
تهیونگ. دیگه این حرف ها خیلی تکراری هست و اهم اهم 😑


جیمین. ایشون اول بنده خدا را پاره کرد بعد گذاشت و رفت و ات هم داره زار زار گریه میکنه *-*


کوک ایشون سرعت عملش بالاست راند ۹ هستش 🤌😑🤐



سناریو بنویسم؟!
اگه بد بود ببخشید
سناریو دیگه درباره چ موضوعی بنویسم

تو کامنت بگین 🤪🤗
دیدگاه ها (۱)

پارت ۱۹

هیترااااا گمشید چرا اینجوری میکنید مگه چیکارتون؟!کردن؟ شما ف...

اسم سریال چشم چران عمارت

لباس ات برای پارت بعد 😶

وقتی حواست نی دستت میخوره به..... اهم 😂😐نامی: اتات: ام...ببش...

سناریو وقتی تحریکشون می کنی و بعد میری تو اتاق و درو قفل میک...

سناریو وقتی تحریکشون می کنی و بعد میری تو اتاق و درو قفل میک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط