جلال عزیزم دیشب کاغذت رسید که روغن چراغدان زندگی من اس

#جلال عزیزم ، دیشب کاغذت رسید که روغن چراغدان زندگی من است . کاغذی بود که به علت نداشتن سیگار در یک قسمتش آنقدر عجله و اشتلم کرده بودی که درست نفهمیدم. سرم هم داد زده بودی. نوشته بودی مگر من بچه هستم که اُرد می دهی پالتو و لباس بخر . خوب ما غلط کردیم. {... } عزیز دلم کاغذ به انتها رسید و عرضی ندارم . عصر دانشکده دارم و این کاغذ را از پست دانشگاه پست می کنم بعد می روم عقب داریوش و شمس و اسلام و می آورمشان بالا. قربانت - شیرازی سیاه سوخته ات.(جلد سوم-صفحه ۲۸۴)


- کاغذ افسرده‌ات رسید. در حالی که افسردگی و ملال را نباید جدی گرفت. محلش نگذار خودش می گذرد . اتفاق مهمی نیفتاده . تازه بالکل که حقوق تو را قطع کنند ، قناعت می‌کنیم و تو همیشه بلد بوده ای از صفر شروع کنی... ایرانیهای اینجا، صدمین نفری که من دیدم و آرزوی یک روز زندگی در ایران را دارند، آنقدر غربت زده اند و آنقدر بی سر و سامان که نپرس. هر روز در یک شهر و هر سال در یک دانشگاه و همیشه دلهره پول کم آوردن. به تو که رسیدم تا یک سال حرف دارم که برایت بزنم .... (جلد سوم-صفحه ۴۱۹)

📕 نامه های جلال آل احمد و سیمین دانشور
دیدگاه ها (۳۶)

عید قربان مبارک

رهبرم

دلم سفر خواست 😟😅😅#این_دل_لک_زده_است_برای_حسین😔💔 #محرم_را_از_...

جمعه ها آدم حس و حال عجیبی پیدا میکند!شاید کمی بغلی و بهانه ...

پارت ۸

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط