شبخاص ...
#شب_خاص. Part 13
یهو صدای در زدن اومد
یونگی:خیلی خر شانسی وروجک منتظر دفعه بعدی میمونم(با پوزخند)
جیمین:........
ویو جیهوپ•
تهیونگ به نظرت یونگی و جیمین زیادی دیر نکردن
_ درسته باید بریم برای شام برو ببین کجان بهشون بگو بیان
جیهوپ:باشه
داشتم میرفتم که صدایی از داخل دستشویی شنیدم البته انتظار ههچین چیزی رو هم داشتم در زدم
تق تق تق ....
یونگی:دارین میایم(کلیدو تو در پیچوند)
جیهوپ:آها اومدین تهیونگ گفت بهتون بگم باید بریم برای شام
یونگی:باشه ممنون(رفت)
جیهوپ:جیمین تو وایسا کارت دارم
جیمین:چیزی شده تو دستشویی اتفاقی افتاد(جدی و خیلی کم نگران)
جیمین:نه فقط... فقط
جیهوپ: فقط چی بهم اعتماد کن بگو
جیمین: فکر کنم اون می خواست بهم(با بعض)
جیهوپ:خیلی خب باشه فهمیدم من یه بتام ولی میتونم حسی که داری رو درک کنم
جیمین: لطفاً چیزی به تهیونگ نگو باشه(با بغض)
جیهوپ:باشه چیزی نمیگم نگران نباش یکم خودتو جم و جور کن از ترس رنگت مثل بوم نقاشی شده
جیمین:باشه بریم
جیهوپ:بریم
ویو تهیونگ•
وقتی جیهوپ رفت رومو به جونگ کوک کردم انگار هنوز هم خجالت میکشید
_ هی جونگ کوک چرا اینقدر خجالتی هستی نگران نباش فقط یه رقص بود
+ چی نه من نگران اون نیستم فقط
_ فقط چی
🧠مغز جونگ کوک:(چجوری باید بهش بگم نمیتونم تو چشمات نگاه کنم از وقتی رقصیدیم قلبم به خاطر تپشی که مثل دریل بود داره از جاش در میاد نه باید یه بهونه ای جور کنم)
_ نمی خوای چیزی بگی باشه اشکالی نداره
ویو جونگ کوک•
داشتم دنبال بهونه میگشتم که یهو....
خمارییییی
لایک یادتون نره وقتی لایک کردید پارت بعدی رو میزارم💖🍀
یهو صدای در زدن اومد
یونگی:خیلی خر شانسی وروجک منتظر دفعه بعدی میمونم(با پوزخند)
جیمین:........
ویو جیهوپ•
تهیونگ به نظرت یونگی و جیمین زیادی دیر نکردن
_ درسته باید بریم برای شام برو ببین کجان بهشون بگو بیان
جیهوپ:باشه
داشتم میرفتم که صدایی از داخل دستشویی شنیدم البته انتظار ههچین چیزی رو هم داشتم در زدم
تق تق تق ....
یونگی:دارین میایم(کلیدو تو در پیچوند)
جیهوپ:آها اومدین تهیونگ گفت بهتون بگم باید بریم برای شام
یونگی:باشه ممنون(رفت)
جیهوپ:جیمین تو وایسا کارت دارم
جیمین:چیزی شده تو دستشویی اتفاقی افتاد(جدی و خیلی کم نگران)
جیمین:نه فقط... فقط
جیهوپ: فقط چی بهم اعتماد کن بگو
جیمین: فکر کنم اون می خواست بهم(با بعض)
جیهوپ:خیلی خب باشه فهمیدم من یه بتام ولی میتونم حسی که داری رو درک کنم
جیمین: لطفاً چیزی به تهیونگ نگو باشه(با بغض)
جیهوپ:باشه چیزی نمیگم نگران نباش یکم خودتو جم و جور کن از ترس رنگت مثل بوم نقاشی شده
جیمین:باشه بریم
جیهوپ:بریم
ویو تهیونگ•
وقتی جیهوپ رفت رومو به جونگ کوک کردم انگار هنوز هم خجالت میکشید
_ هی جونگ کوک چرا اینقدر خجالتی هستی نگران نباش فقط یه رقص بود
+ چی نه من نگران اون نیستم فقط
_ فقط چی
🧠مغز جونگ کوک:(چجوری باید بهش بگم نمیتونم تو چشمات نگاه کنم از وقتی رقصیدیم قلبم به خاطر تپشی که مثل دریل بود داره از جاش در میاد نه باید یه بهونه ای جور کنم)
_ نمی خوای چیزی بگی باشه اشکالی نداره
ویو جونگ کوک•
داشتم دنبال بهونه میگشتم که یهو....
خمارییییی
لایک یادتون نره وقتی لایک کردید پارت بعدی رو میزارم💖🍀
- ۱.۷k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط