game of love and hate(port 21)

ویوی تهیونگ
تهیونگ:صبح بیدار شدم دیدم ات هنوز خوابه نور آفتا افتاده بود رو صورتش و رنگ بور موهاش رو بیشتر نمایش میداد ضربان قلبم بالا رفته بود نمیدونم چم شده بود ولی احساس میکردم یه الهه جلوی چشمام
دیدم پلک هاش داره باز میشه از تختش دور شدم بلند و دور برش رو نگاه کرد
ات:تو اینجا چیکار میکنی
تهیونگ:اومدم بیدارت کنم که خودت بیدار شدی
ات:آها ،راستی صبح بخیر
تهیونگ:صبح بخیر. ات یه دفعه از تخت بلند شد رفت سمت سرویس بهداشتی اومد بیرون  گفت
ات:میخوای همین جا وایسی
تهیونگ:آره
ات:خیلی منحرفی
تهیونگ:من من منحرف نیستم از لحاظ قانونی تو زن منی مشکلی داره بخوام ل*خت زنم رو ببینم
ات:گمشو بیرون من بلا های خوبی سر منحرفا نمیارم هااا میتونی از کسایی که تو بار ها بهم درخواست راب*طه دادن بپرسی
تهیونگ:اخه مگه کسی به تو درخواست میده قیافت شبیه لوله گازه  اندامتم که چوب کبریته
ات:فقط برو بیرون(آروم 
تهیونگ:ا..(این جا تهیونگ  میخواست چیزی بگه که ات حرفشو قط میکنه )
ات:فقط برو بیرون لعنتی (بلند تر )
تهیونگ:باشه
تهیونگ:فکر کنم بد ناراحتش کردم رفتم توی اتاقم دوش گرفتم وقتی داشتم دوش میگرفتم به کار بدم فکر میکردم میخواستم از ات عذرخواهی کنم ولی خونه نبود رفته بود بیرون
دیدگاه ها (۲)

game of love and hate(part 22)

game of love and hate(part 23)

game of love and hate(part 20)

game of love and hate(part 19)

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۱ویو اتصبح مثل همیشه از خواب بل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط