تقدیر بی‌بهانه‌ترین اتفاق‌هاست

بغضِ نبودن تو صدای مرا گرفت
غوغای غم، تمام فضای مرا گرفت

گفتم که در هوای تو باید نفس کشید
رفتیّ و درد، حالِ هوای مرا گرفت

این خانه بعد از این، همه‌جایش جهنم است
دیوار، جای پنجره‌های مرا گرفت

تقدیر، بی‌بهانه‌ترین اتفاق‌هاست
آوارِ درد بود و دوای مرا گرفت

تا فتحِ دست‌های تو یک گام مانده بود
یک‌باره دستِ فاجعه پای مرا گرفت

یک امرِ ناشناخته، هر بار -ای خدا!-
بین من و تو، راه دعای مرا گرفت

می‌خواستم که با تو بمانم ولی نشد
لعنت به آنکه آمد و جای مرا گرفت...!
#خاص #زیبا
دیدگاه ها (۱)

بوسه

برده از خاطرِ من قافیه ای تازه، تو راشعر نگذاشت بگویم که چه ...

دلتنگی

دلتنگی

𝗽𝗮𝗿𝘁.¹⁴اون چیزی که هیچکس انتظارش رو نداشت اتفاق افتاد. هیچکس...

بچه ها...

رمان سوکوکو _ پارت 12

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط