Bad boy

Bad boy
Pt 2
کوک عاشق ات شده بود. به خاطر اینکه کسی دخالت نکنه پدر و مادرشون رو کشت. هیچ عذاب وجدانی برای کشتن اون ها نداشت. اروم به سمت اتاقش قدم برداشت و لخت شد. رفت تو حموم و نشست تو وان. شراب رو از کنار وان برداشت و سر کشید.
فردا ـ
ات ویو. با نوری که از پشت پنجره به صورتم میخورد بیدار شدم. با ترس و لرز رفتم بیرون. دیدم کوک و چند تا مرد دیگه پایین وایسادن. اون مرد ها داشتن یه سری از اساس ها رو برمیداشتن و میذاشتن تو ماشین باربری.
رفتم پیش کوک و با صدای لرزون گفتم..
ات ــ کوک.... چکار میکنی؟
کوک ـ قراره بریم آمریکا. داریم اساس جمع میکنیم.
ات ـ اما... چرا.
کوک ــ به تو چه ربطی داره خانوم کوچولو.(نگاه ترسناک)
با اون نگاهش سریع رفتم تو اتاقم. نمیخواستم از این خونه برم. رفتم سر کمدم که دیدم هیچکدوم از لباسام نیست. با خودم گفتم لباس های منم برداشته. در باز شد و کوک اومد تو.
کوک ـ زود باش. این لباس ها رو بپوش و بیا پایین. هر بهونه ای بیاری تو رو هم میکشم.
و رفت بیرون. با بغض لباس ها رو پوشیدم و رفتم بیرون. رفتیم داخل یه ون بزرگ و راه افتادیم. دور ترین نقطه نشستم تا ازش دور باشم. بعد از چند ساعت رسیدیم فرودگاه. بعد از انجام کار های مربوطه سوار هواپیما شدیم. صندلی هامون کنار هم بود و این اذیتم میکرد که یهو.......
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۳)

Bad boy Pt 3یهو دستش رو گذاشت رو پام. سعی کردم دستس رو کنار ...

Bad boy Pt 4میدونست که هیچوقت به قدیم برنمیگرده. اولین باری ...

فیک درخواستی. رقص ممنوعه. داشتم با خوشحالی موزیک ویدیوی هوپی...

مایک دراپ

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط