نامه ای از رزیتا هلمز

🐾نامه ای از رزیتا هلمز🐾"



‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌
‌  
.    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  ִ 𖤐    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  .  ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫   ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫       .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  ִ
𖤐    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  .  ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫   ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫
      .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  ִ 𖤐    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  .  ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫   ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫       .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  𖤐    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  .  ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫   ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .  { 🐾for kiss and hug 🐾} 𝟏𝟏:𝟏𝟏
꒷꒦︶꒷꒦︶ ๋ ࣭ ⭑꒷
🍂𝑾𝑬𝑳𝑪𝑶𝑴𝑬🍂
새로운 파일을 확인해 보겠습니다.🐾🐱
새로운 파일을 확인해
보겠습니다.🐾🐻

)نکته.: من از ادامه پارت قبل میگم گیج نشید)

یهو یه شمشیر بزرگ سمشون پرتاب شد جاون دست سوزان و کشید و جا خالی دادن ، جاون: لیسو بس کن!
لیسو:فقط یه امتحان کوچیک بود( لبخند ) جاون : ینا کجاست؟ لیسو: تو اتاقش داره یه بیمار جدید و درمان میکنه ! لیسو به سوزان نگاه کرد و لبخندش محو شد : این کیه ؟ جاون : این ؟ مگه درخته گه میگی این؟ سوزانه ، یکی از بیمار هایی که بعد ۱۸ سال آزمایش زنده مونده ! لیسو : پوفففف حتما دختره آدم فضایی‌ چیزه که زنده مونده، سوزان چیزی نگفت فقط دست جاون فشار داد : نمیریم پیش ینا ؟ جاون : اوم بریم
جاون : پاهات درد نمیکنه؟ قراره کلی بدوی! سوزان چشماش گرد شد : دویدن چرا ؟ جاون : این راه کوتاهه ولی هیولا هایه زیادی داره و حتا منم نمیتونم کاریشون کنم پس باید خیلیییییییییییییی بی صدا بریم و یا سریع بدوی و فرار کنیم! سوزان : اوم باشه

ویو اگاسته

ینا یه بیمار جدید داشت ... و ازم خواسته بود براش چاقو تیز کنم منم براش انجام دادم و چاقو و دادم بهش
و بعد رفتم بیرون تا در و بستم صدا جیغ و فریاد بلند شد یهو دیدم دو نفر بدو بدو دارن میان عه! اینکه جاونه...ولی اون دختره؟

جاون اومد سمت اگاسته به بازوش : عه ( نفس نفس) توهم اینجایی ( صدا جیغ بیمار ینا ) لیسو گفته بود ینا بیمار جدید داره کمکم و نمیخواد ؟
اگاسته : بنظرم نری بهتره طرف و دوتایی میگا( سانسول) ، جاون : لذتش به همینه ! جاون یه تبر پیدا کرد و رفت داخل اتاق و یه کیف هم تو دستش بود که انگاری او پر دارو بود! یهو همه جا ساکت شد صدا طرف میومد که می‌گفت: ولم کنید! لطفا لطفا ! ینا : تو بازی و باختی! پس لیاقتت مرگه
جاون درحال که داشت دارو هارو درمی‌آورد گفت : تو نتونستی یه در ساده پیدا کنی! تو بدرد نخوری
و آمپولی که توش پر مواد بود زد تو تخم چشم طرف ! ینا چاقو و کرد تو اون یکی چشمش و فقط فقط صدا التماس و داد فریاد میومد

اگاسته گوشا سوزان گرفت : تو گوش ندی بهتره ! فقط باعث میشه توهم بزنی! و کابوس باعث میشه هیولا ها بهت جذب بشن

سوزان که از ترس داشت میلرزید به اگاسته نگاه کرد لحظه ای همه جا ساکت شد و جاون و در و باز کرد
جاون : اگاسته چشماش و بگیر بیاید داخل البته فعک نکنم از جنازه یه مرده بترسی !
اگاسته : از جنازه می‌ترسی؟ .. سوزان: نه وقتی داشتم از کنار خونه ها رد می‌شدیم همه جا جنازه بود!
ینا : دخترااا بیاید دیگههههه
یورا در حال که رویه تاپ بازی می‌کرد گفت: اوه یه فرد جدید؟



ادامه پارت بعدیهههههه
دیدگاه ها (۵۰)

{ رای به رزیتا }

(لقب برای بار پونصدم)

{پرونده جدید خانم هلمز}

{ کپ مهم / رئال مادرید}

🐾نامه ای از رزیتا هلمز🐾"‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌‌   .  ...

{ ادیت از وونا اوما }

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط