ات و تودوروکی پارت
ا~ت و تودوروکی پارت ۲۱
شوتو « ا~ت بهت قول میدم که ازت محافظت کنم »
÷صبح روز بعد÷
\تق تق\
شوتو « ا~ت بیدار شو »
شوتو « ا~ت صدامو مینوشی »
شوتو « ا~ت ........... »
{باز کردن در}
ی پسر لب هاش کنار لب های ا~ت بود
_ ا~ت میدونی تو هه فقط برای منی
شوتو « هوی داری چیکار میکنی »
{پسری با شنل سیاه بود و چاقویی ب گردن ا~ت نزدیک کرده بود}
{و یک ضخمی روی گردن ا~ت میندازه}
{ا~ت با ترس فقط نگاش میکنه}
شوتو « تو ب چ حقی ........ »
_ ب دوس دخترت نزدیک میشم ها
شوتو « تو ...... »
ا~ت « بزار بره شوتو ......... »
[یچی خیلیییییییییی مهم گفتم پسرخاله ی کوچیکم که 9 سالشه ب دوست دختر میگه دوخ دوستر 🤣🤣🤣🤣😂😂😂😅😅]
شوتو « ا~ت بهت قول میدم که ازت محافظت کنم »
÷صبح روز بعد÷
\تق تق\
شوتو « ا~ت بیدار شو »
شوتو « ا~ت صدامو مینوشی »
شوتو « ا~ت ........... »
{باز کردن در}
ی پسر لب هاش کنار لب های ا~ت بود
_ ا~ت میدونی تو هه فقط برای منی
شوتو « هوی داری چیکار میکنی »
{پسری با شنل سیاه بود و چاقویی ب گردن ا~ت نزدیک کرده بود}
{و یک ضخمی روی گردن ا~ت میندازه}
{ا~ت با ترس فقط نگاش میکنه}
شوتو « تو ب چ حقی ........ »
_ ب دوس دخترت نزدیک میشم ها
شوتو « تو ...... »
ا~ت « بزار بره شوتو ......... »
[یچی خیلیییییییییی مهم گفتم پسرخاله ی کوچیکم که 9 سالشه ب دوست دختر میگه دوخ دوستر 🤣🤣🤣🤣😂😂😂😅😅]
- ۲.۸k
- ۱۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط