اربابخشن پارت
#ارباب_خشن [پارت³⁶]
نگاهم افتاد به جین_خوابیده بود...از دستش داشت خون می اومد"رفتم اشپزخونه...ای بابا این جعبه کمک های اولیه کجاست'الان دستش عفونت میکنه._اهان اینجاست.
برگشتم توی سالن و رفتم جلوش نشستم..شیشه مشروب رو از دستش کشیدم و گذاشتمش روی میز_
دستشو با پنبه تمیز کردم..خونش بند اومده بود'چسب زخمی برداشتم و زدم به دستش..
نگاهی به صورت جین کردم-خیلی کیوت خوابیده بود... چرا انقدر خورده که مست شده؟.حتما از چیزی ناراحت بوده_دلم میخواست به موهاش دست بزنم.
دستمو اروم روی سرش کشیدم..خیلی نرمههه_اروم دستمو روی لپش کشیدم...اخییی گوگولیی
گوشیمو از روی میز برداشتم و ازش عکس گرفتم.
وسایل رو برداشتم و بردن به اشپزخونه"
مین: اوفف ساعت چنده؟
نگاهی به ساعت انداختم ساعت 12 بود...برم بخوابم'
جینو چیکارش کنم..اگه بزارم توی کاناپه بخوابه شب یخ میکنه...یعنی میتونم کولش کنم؟_میتونم بذارمش همینجا سرما بخوره..اما این دل مهربونم نمیزارهههههه"دلم نمیاد بیدارش کنم..خیلی کیوت خوابیده.
مین: جین...پاشو
جین: اوممم..اوما بذار بخوابم.
مین: مگه هنوز مستی.من مین سوعممم
دستشو گرفتم و کمکش کردم بلند بشه...
مین: نمیتونی رو پات وایسی؟
جین: ن..خوابم میاد
کمکش کردم که از پله ها بالا بره..با پام زدم در اتاق رو باز کردم و بردمش روی تخت گذاشتمش...
مین: ایی کمرم.
پتو رو روش انداختم...منم رفتم کنارش خوابیدم_به صورتش خیره شدم...الان که بهت نگاه میکنم بنظرم واقعا جذابه__شاید بتونم در اینده عاشقش بشم:)
یهو دستاشو دور کمرم حلقه کردم و منو نزدیک خودش کرد...
جین: اوم..شب بخیر.
میخواستم از بغلش بیام بیرون اما..بغلش خیلی گرمه..حس خوبی بهم میده.
مین: شب بخیر.
نگاهم افتاد به جین_خوابیده بود...از دستش داشت خون می اومد"رفتم اشپزخونه...ای بابا این جعبه کمک های اولیه کجاست'الان دستش عفونت میکنه._اهان اینجاست.
برگشتم توی سالن و رفتم جلوش نشستم..شیشه مشروب رو از دستش کشیدم و گذاشتمش روی میز_
دستشو با پنبه تمیز کردم..خونش بند اومده بود'چسب زخمی برداشتم و زدم به دستش..
نگاهی به صورت جین کردم-خیلی کیوت خوابیده بود... چرا انقدر خورده که مست شده؟.حتما از چیزی ناراحت بوده_دلم میخواست به موهاش دست بزنم.
دستمو اروم روی سرش کشیدم..خیلی نرمههه_اروم دستمو روی لپش کشیدم...اخییی گوگولیی
گوشیمو از روی میز برداشتم و ازش عکس گرفتم.
وسایل رو برداشتم و بردن به اشپزخونه"
مین: اوفف ساعت چنده؟
نگاهی به ساعت انداختم ساعت 12 بود...برم بخوابم'
جینو چیکارش کنم..اگه بزارم توی کاناپه بخوابه شب یخ میکنه...یعنی میتونم کولش کنم؟_میتونم بذارمش همینجا سرما بخوره..اما این دل مهربونم نمیزارهههههه"دلم نمیاد بیدارش کنم..خیلی کیوت خوابیده.
مین: جین...پاشو
جین: اوممم..اوما بذار بخوابم.
مین: مگه هنوز مستی.من مین سوعممم
دستشو گرفتم و کمکش کردم بلند بشه...
مین: نمیتونی رو پات وایسی؟
جین: ن..خوابم میاد
کمکش کردم که از پله ها بالا بره..با پام زدم در اتاق رو باز کردم و بردمش روی تخت گذاشتمش...
مین: ایی کمرم.
پتو رو روش انداختم...منم رفتم کنارش خوابیدم_به صورتش خیره شدم...الان که بهت نگاه میکنم بنظرم واقعا جذابه__شاید بتونم در اینده عاشقش بشم:)
یهو دستاشو دور کمرم حلقه کردم و منو نزدیک خودش کرد...
جین: اوم..شب بخیر.
میخواستم از بغلش بیام بیرون اما..بغلش خیلی گرمه..حس خوبی بهم میده.
مین: شب بخیر.
- ۴.۱k
- ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط