یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی

#یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یــادت بخیــر #یار فراموشــکار من

گفتم ار #عاشق شوم گاهی غمی خواهم کشید
من چه دانستم که بار #عالم ی خواهم کشید

به غیر از مرگ فرجامی ندارم
سرآغاز و سرانجامی ندارم

مرا #دیوانه ات نامیده بودند
نباشی بعد از این نامی ندارم

گویند #دل به آن مَهِ نامهربان مَده
دل آن زمان رُبــود که نامهربان نبــود

تا تو را دیدم ندادم دل به کس
#عاشقم کــردی به #فریاد م بِرس


✍️ #محمدحسین_بهجت_تبریزی متخلص به #شهریار


؛__________❤__________

#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی #شعر_فارسی
#سرای_فارسی #آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک #حکایت #شعر_آیینی
#فرجام #عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

يک نکو روي نديدم که #گرفتار تو نيستنيست در مصر #عزيز ي که #خ...

..... ز #دانایان بوَد این نکته مشهورکه #دانش در کُتب، داناست...

من درختی #کلاغ بر دوشم ، #خبر م درد می‌کند بدجورساقه تا شاخه...

عشق یک شیشه انگور کنار افتاده استکه اگر کهنه شود مست ترت خوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط