پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت

♦پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت
با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید.
بچه ماشین بهش زد و فرار کرد.
پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.
پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.
خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم
پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:
این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد…
همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید
دیدگاه ها (۱۰)

♥ صبح بخیر♥

میگن این خانوم شبیه منهانگار راسته ک از قدیم گفتن تو دنیا ۷ ...

♦️چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بودکلا...

.

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲Season: 𝟮 Part:𝟭𝟲اصلا حواسم به زخمای عمیقی که...

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

فیک ازدواج اجباری پارت ۷اسلاید دو میا و اسلاید سه ات۴ ساعت ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط