Be mine

🖤♡Be mine!♡🖤
PART ; 8

؟ کجا جوجو ؟
با ترس برگشتم که با تهیونگ مواجه شدم .
دل‌گون:ت تهیوونگگگ!
پریدم و بغلش کردم .
تهیونگ:خودمم خب بگو ببینن اینجا چیکار می کنی ؟
دل‌گون:از دست یکی فرار کردم اومدم اینجا .
تهیونگ ولم کردو یه نگاه از سر تا پام بهم انداخت .
تهیونگ :احیاناً کی جرواجرت کرده انگار کوسه دریدت !
دل‌گون:داستانش مفصله خب نامجون تو کتابخونه اس ؟
تهیونگ سری تکون داد و دست مو گرفت
به سمت کتابخونه راه افتادیم .
که از لای دیوار ها تابلویی که روس نوشته بود
《Griblas》به معنی جادو فروش
پدید شد .
تهیونگ :کوک دنبالت بود!
بدنم سرد شد ! نکنه می خواست منو بهش بده !
ولی تهیونگ آدم فروش نیست مخصوصا به کوک .
دل‌گون :چی گفت بهت .
تهیونگ :خوب میدونی که من آدم فروش نیستم .
دل‌گون:خب؟
تهیونگ :دل‌گون کوک دیونه شده هرشب تو بار و پارتی هاس مست و خسته میرسه خونش ! بیمار شده تا الان ۲۰ نفرو زده کشته ۸ نفرم لت و پار کرده !
دل‌گون:چیکار کنم هان ؟ وقتی داشت قلبم و با خنجرش پاره می کرد هیچی نبود حالا که اون داره عذاب میکشه من آدم بدم ؟
تهیونگ وایستاد و به چشمام خیره شدو با بغض گفت :دل‌گون اون دوست داره دیوانه وار !
گریم گرفت !
گفتم :

LIKE : 26
دیدگاه ها (۱۲)

🖤♡Be mine!♡🖤PART; 9گفتم: من بر نمی گردم پیششش! (داد.تهیونگ ل...

🖤♡Be mine!♡🖤PART;10نامجون:از جی هوپ و تهیونگ شنیدم که داشتن ...

🖤♡Be mine!♡🖤PART ; 7که یک هو دیدمش از سر کوچه به سرعت دوید و...

داستانی کوتاه!

"سرنوشت "p,30...۱۰ مین بعد ....ماشین جیهوپ جلوی کلبه ی چوبی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط