حس آغوشت غزلها را روانی میکند

حس آغوشت غزلها را روانی میکند
چشم هایت شعرهایم را جهانی میکند

دستبرد از باغ لبهایت وَ مردن در خودم
بوسه ات من را چه ساده دزد و جانی میکند!

جبرئیل چشم تو دیشب مرا معراج برد
لمس دستانت دلم را آسمانی میکند

آینه دار تمام فصل های بی غبار
سینه ات با آینه دارد تبانی میکند

هیچ میدانی چرا صدها غزل در چشم توست؟
شاعری تنها درونت شعرخوانی میکند

خوب میدانم که فردا روزگار سنگدل
قصه ی عشق مرا هم بایگانی میکند...
دیدگاه ها (۶)

همدیگر را یافتن ...هنر نیست...هنر این است که...همدیگر را گم ...

راننده تاکسی و اختلاس 3000 میلیاردیعصر ایران به نقل از یکی ا...

ماهمیشه بلند ترین تاریکی سال روبهم تبریک میگیم ولی فراموش می...

تــــــو بـاشــیخـــــــــــــــرداد پـایـان بـهــــــار نـی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط