امروز پرونده ات را برای همیشه بستم

امروز پرونده ات را برای همیشه بستم
ولی به تو ثابت خواهم کرد
من "می توانم" همان آدمی باشم
که تو داشتنش را حتی
در خواب هم نمی توانی ببینی...
دیر یا زود روزی خواهد رسید
که تنها کاری که از تو بر می آید
این باشد که دست هایت را زیر چانه بزنی
و نظاره گر ِ خوشبختی ِ من باشی...
نبودن ِ تو بازگشت ِ دوباره من به خودم است؛
بالاخره روزی خواهی دید،
وفاداری و نجابتی که هرگز به چشمت نیامده است
تنها بخش کوچکی از
هزاران ویژگی ِ مثبت من بوده است...
پس بنشین و ببین مفت از دست دادن ِ من
چگونه به گران ترین اتفاق ِ زندگی ات
تبدیل خواهد شد
دیدگاه ها (۱)

گرمای مـردادی تن «تـو» نَفَـس هر کسی را میگیردو مـن چـه عـاش...

بلد نیستیم کسی کهدوستمون داره روبرای خودمون نگه داریمبلد نیس...

در بازی زندگی یاد میگیری؛اعتماد به حرفای قشنگ بدون پشتوانه....

تو زندگی‌مون شاید خیلیا رو بتونیم دوست داشته باشیم. درست یا ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط