اگر میخندیدم بعد تقاصش را پس میدادم

اگر میخندیدم بعد تقاصش را پس میدادم
ترجیح دادم دیگر نخندم که ناگهان کسی آمد که از امید حرف میزد..
غریبه بود ولی حرف های رویایی و دور از حقیقتش عذابم میداد..امید الکی!
انسان ناامیدی نبودم و نیستم ولی امید الکی آدم را از حقیقت وا میدارد اینکه یک روز خوب میاید امید الکیست روز خوبی درکار نیست و اگر هم باشد آخر یک چیز گند میزند به آن روز خوب..
اگر هم روزی رسید که همه چیز خوب بود و چیزی گند نزد به آن روز یک چیز این وسط میلنگد..!
کلمات تکراری کار خودشان را میکنند
کلمات..کدام کلمات..؟
خسته ام از نوشتن جنون وار که حتی خودم هم نمیدانم چه مینویسم اگر فهمیدید مرا هم خبر کنید..!

("نوشته خودم")

( ر.کاف )
دیدگاه ها (۰)

او حقیقت را میگفت..حرف هایش صادقانه بود ولی کسی باور نمیکرد....

حالش خوب است..خودش که اینطور میگفت!..ظاهرش شاد بود..از خنده ...

دلش گرفته بود..به چه بسنده میکرد؟!به مشت های روی دیوار برای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط