پدر کودک رو بغل کرد و تو آغوش گرفت

پدر کودک رو بغل کرد و تو آغوش گرفت.

کودک هم می خواست پدر رو بلند کنه ولی نتونست. با خود گفت: حتماً چند سال بعد می تونم.

بیست سال بعد پسر تونست پدر را بلند کنه. پدر سبک بود.

به سبکی یک پلاک و چند تکه استخوان...
دیدگاه ها (۱)

گویند مرا که رو و عمار بشوچون میثم تمّار سر دار بشونه عمّارم...

عذاب زنان بد حجاب در قیامت چگونه است؟ پیامبر اکرم صلی الله ...

چهار حکایت کوتاه>از کاسبی پرسیدند:چگونه در این کوچه پرت و بی...

هرکه سوز جگرواشک روانش دادندبرسرکوی مناجات امانش دادند آنکه ...

بچه ها اکثر فن های ییجان میگن سال2026سال کامبک ییجانه ببینید...

black flower(p,328)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط