پارت

پارت44
7برادر ناتنی

که یهو چیزی تو جیبم لرزید ،دیدم گوشیمه

ولی لعنتی دستم بسته بود اه به خشکی شانس

سرمو گذاشتم رو شونه های جیمین،جیمینم

پیشونیمو بوسید و چند قطره اب ریخت رو پیشونیم

فهمیدم داره گریه میکنه ،سرمو چرخوندم سمتش

♡اروم باش،تو که قوی بودی،چرا گریه

میکنی اخه،گریه نداره که اخرش میمیریم

که با مهربونی نگام کرد سرشو انداخت

پایین،شونه هاش بخاطر بغض و گریه


داشت میلرزید،ماشین وایستاد و مارواز اون

ون پیاده کردن از جایی که فهمیدم اینجا

مرزه و نمیدونم میخوان چه گوهی بخورن

مارو میخواستن سوار یه کشتی بکنن که یهو

صدای تفنگ اومد و همشون لش شدن رو

زمین ،به سمت صدا برگشتم و با پلیس

مواجه شدیم اومدن کمکمون کردن ،از پلیسای

زن یه پارچه ای چیزی خواستم بدن تا

بندازم رو سرم و بدنم ،بردنمون بیمارستان

بعدش مامان و بابا اومدن پیشمون و اینا

بعد هیچی دیگه ازدواج کردیمو و رفتیم که

باهم بدبخت بشیم😂

میدونم پایانش بد بود ،ولی به بزرگی خودتون ببخشید🥹😂

(پایانننن)
دیدگاه ها (۳۰)

اسم فیک :استاد سرد اما جذابموضوع : (اگه بگم که لو میره عزیزم...

استاد سرد اما جذابپارت :1زنگ تفریح خورد و همه به بیرون از کل...

فک نکنید جنا اورتگا یادم رفته ها،اصلا میخوام این دختره چسو ر...

جوری که میخوام ایو رو جر بدم🥹یه ایو کشتنمون نشه؟😂،دختره عنتر...

p⁶" کسی که درخواست داده یه بخش دیگه هم اضافه کرده: اینکه بعد...

آرامش در برزخ

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉  ¹¹..چند لحظه به قیافه سرخ منو دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط