عشق تحت تعقیب
عشق تحت تعقیب
بخش دوازدهم
سونیک
اصلا فکر نمیکردم که شدو دوستم داشته باشه.
_ شما چندساله باهم دوست هستید؟
روژ: خب راستش حسابش از دستم در رفته، یه ۲۰ سالی شایدم بیشتر.
_ چقدر زیاد. ببینم از وقت آشنا شدنت توی این کار بودین؟
روژ: مممم شاید آره. ببینم تو چی از کی توی این کار رفتی و مشهور شدی بائو باحال باشه.
_ راستش معروف بودت خوبه ولی هیچ آزادی نداری فکر کنم وقتی که ۵ ساله بودم اینکاره شدم.
روژ: اوخی! چقدر بچه بودی پس. هی حالا که خودت اینجایی ببینم کی قراره آلبوم بعدیت رو بدی؟ دل تو دلم نیست ببینم چه آهنگی میخونی.
_ فکر کنم یه ماه دیگه. باورم نمیشه از آهنگام خوشت اومده.
روژ: آهنگات حرف ندارن راستش شدو هم عاشق آهنگهاته.
شدو: روژ!! قرار نیست اینارو بهش بگی!!
_ نمیدونستم اهل آهنگم باشی چون که ازت پرسیدم گفتی خیلی آهنگ گوش نمیدی.
شدو: حالا یه چندتایی چرا، خب اینم از این روژ...بهتره برگردیم و سونیک بتونه یکم بخوابه.
روژ: باشه بعدا میبینمتون! شب بخیر.
____________________
شدو
از روژ خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون برگشتیم خونه. ساعت ۳ بود و من داشتم از خستگی میمردم.
سونیک که سریع خوابش برد و منم روی مبل ولو شدم بدون اینکه چیزی بفهمم. صبح که شده بود از خواب بیدار شدم، ساعت رو چک کردم.
_ لعنتییییییی!!! ساعت ۹نیمه.
باعجله بیدار شدم و گوشیمو سریع برداشتم دیدم سیلور بهم پیام داده.
آقای شدو، امروز واسهی سونیک مرخصی گرفتم امروز رو راحت باشید!
یه نفس راحت کشیدم و نشستم. وای که دارم از خستگی میمیرم هنوزم خوابم میاد. امروز مرخصی گرفته و این عالیه پس میرم و دوباره میخوابم.
بخش دوازدهم
سونیک
اصلا فکر نمیکردم که شدو دوستم داشته باشه.
_ شما چندساله باهم دوست هستید؟
روژ: خب راستش حسابش از دستم در رفته، یه ۲۰ سالی شایدم بیشتر.
_ چقدر زیاد. ببینم از وقت آشنا شدنت توی این کار بودین؟
روژ: مممم شاید آره. ببینم تو چی از کی توی این کار رفتی و مشهور شدی بائو باحال باشه.
_ راستش معروف بودت خوبه ولی هیچ آزادی نداری فکر کنم وقتی که ۵ ساله بودم اینکاره شدم.
روژ: اوخی! چقدر بچه بودی پس. هی حالا که خودت اینجایی ببینم کی قراره آلبوم بعدیت رو بدی؟ دل تو دلم نیست ببینم چه آهنگی میخونی.
_ فکر کنم یه ماه دیگه. باورم نمیشه از آهنگام خوشت اومده.
روژ: آهنگات حرف ندارن راستش شدو هم عاشق آهنگهاته.
شدو: روژ!! قرار نیست اینارو بهش بگی!!
_ نمیدونستم اهل آهنگم باشی چون که ازت پرسیدم گفتی خیلی آهنگ گوش نمیدی.
شدو: حالا یه چندتایی چرا، خب اینم از این روژ...بهتره برگردیم و سونیک بتونه یکم بخوابه.
روژ: باشه بعدا میبینمتون! شب بخیر.
____________________
شدو
از روژ خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون برگشتیم خونه. ساعت ۳ بود و من داشتم از خستگی میمردم.
سونیک که سریع خوابش برد و منم روی مبل ولو شدم بدون اینکه چیزی بفهمم. صبح که شده بود از خواب بیدار شدم، ساعت رو چک کردم.
_ لعنتییییییی!!! ساعت ۹نیمه.
باعجله بیدار شدم و گوشیمو سریع برداشتم دیدم سیلور بهم پیام داده.
آقای شدو، امروز واسهی سونیک مرخصی گرفتم امروز رو راحت باشید!
یه نفس راحت کشیدم و نشستم. وای که دارم از خستگی میمیرم هنوزم خوابم میاد. امروز مرخصی گرفته و این عالیه پس میرم و دوباره میخوابم.
- ۳.۸k
- ۰۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط