پائیز کهبه لبهایم تجاوز می کندچشمانمتو را باردار می شوندپنجره ای کهبه آمدنت ویار داردمجبورمنگاه هایم را سزارین کنمو درد تولدت راترجمههرگزلبهایم صیغه بهار نشدندپنجره رامی بوسم و می گذارمپشت فصلی که نجابت داردپشت برگ ریزان های چشمانت