نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز

نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز
خوش نباشد حال من امشب کمی با من بساز

نی بزن شاید کمی از درد من را کم کنی
آسمان دل گرفته است غرق بارانم کنی

میکشد شعله زبانه از درونم بی صدا ست
سوختم خاکسترم خاکستر من پر بلاست

هیچ همراهی به جز یادت نباشد هم سفر
لطف کن امشب بیا این خاطراتت را ببر

میدهد آهنگ غم آزار این گوش مرا
رفتنت گشته سوالی و چرا پشت چرا

گاه آواره شویم ، نه راه پس نه راه پیش
ما جفا خود میکنیم ای نازنین در حق خویش

نیستم اهل گله سنگ صبور غصه ام
مانده ام از بهر تو دیگر چرا دلداده ام
دیدگاه ها (۳)

زیر باران بیا قدم بزنیمحرف نشنیده ای به هم بزنیمنو بگوییم و ...

هزار شب نشسته ام به پای چشم های تو...رها نمی کند مرا هوای چش...

غزلم قهر نکن،من که غزل خوانِ تواَممن که  تا صبحدمان سخت نگهب...

گفتم که نرو تلخ شود روز شبانمگفتی بروم چونکه تمام است توانمگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط