گلوله نمی دانست

گلوله نمی دانست ،
تفنگ نمی دانست ،
شکارچی نمی دانست ،
پرنده داشت برای جوجه هایش
غذا می برد ...
خدا که می دانست ... !
نمی دانست ... ؟!

#حسین_پناهی
دیدگاه ها (۱)

من ماندم و ۱۶ جلد لغت نامه که هیچ کدام از واژهایشمترادف “دل...

زندگی ست دیگر...همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست ،همه سازهایش ...

آنقدر هر شب با خیالت رویاهای رنگارنگ می بافم ، صبح ها سرگردا...

نگویید که به اندازه کافی وقت نداریدشما در طی شبانه روز به هم...

▪️نوزاد جوجه تیغی با تیغ به دنیا می آید و گاهی در کانال زایم...

او حرف میزد،و با هرکلمه اشمرا به نخستین،روزهایِ آفرینش می بر...

فقط خدا می‌دونه چقدر دلم برای این جوجه تنگ شده بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط