ازدواج سوری پارت

ازدواج سوری پارت 13

فردا صبح

ویو تهیونگ

از خواب پاشدم و دیدم ساعت 8 اروم از سر جام پاشدم جوری که ات بیدار نشه
رفتم صبحونه اماده کردمو رفتم ات رو بیدار کنم

ـ ات بیدار شو صبحه ساعت 8 و نیمه

پیچاره ده متر هوا

ات ـ ها؟ چیشده؟! اتفاقی افتاده؟!

قیافش دیدنی بود موهاش افتاده دبود روی صورتش خندم گرفته بود نتونستم جلوی خودمو بگیرم

ویو ات

دیدم تهیونگ داره هر هر میخنده

ـ یاااا چیه چرا داری میخندی
تهیونگ ـ وااااای خیلی باحال شدی نگای خودت کن

رفتم جلوی اینه دیدم هر نخی از موهام یه جا رفته سریع از دست تهیونگ فرار کردم رفتم دستشویی

ـ واااای ات نگای خودت کن

خودمو درست کردمو دیدم نشستم روی توالت و متوجه شدم جای یه پنجه روی رون پامه (گایز ات وقتی توی خواب حرف میزنه روی بدنش یچیزی شبیه پنجه میاد روی بدنش)

ـ نکنه دیشب تو خواب حرف میزدم؟!
شت ده فاک
دست و صورتمو شستم و رفتم پیش تهیونگ دیدم صبحونه امادس نشستم کنار میز

تهیونگ ـ شیر قهوه میخوای؟
ـ من اگه نخورم میمیرم
تهیونگ ـ منم

داشتیم صبحونه میخوردیم

ویو تهیونگ

ات ـ تهیونگ؟
ـ هوممم؟
ات ـ من دیشب تو خواب حرف میزدم
ـ خب یه زره
ات ـ مثلا چند دقیقه؟
ـ خب نزدیکای یکی دو دقیقه
ات ـ مرسی که بهم گفتی
ـ مشکلی پیش اومده؟!


دلم نیومد نزارم
دیدگاه ها (۷)

ازدواج سوری پارت 14ادامه ویو تهیونگ ـ مشکلی پیش اومده؟ ات ـ ...

باز یادم رفت لباس ات رو بزارم 🙃اینم لباس ات

ازدواج سوری پارت 12ویو جیمین ناجینا خیس عرق شد پوستش شده بود...

تولدت مبارک مای لاو

قاتل سادیسمی من 🍸پارت ۱۷:۰۰ صبحویو اتاز خواب بیدار شدم که سا...

پارت ۲۴ فیک دور اما آشنا

جیمین فیک زندگی پارت ۴۶#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط