چندپارتی

چندپارتی☆

درخواستی>>>

p.2

(پایان فلش بک )(یک هفته بعد)

ات توی اشپزخونه بود
هنوز زخم هاش خوب نشده بود

جونگکوک برگشت خونه و دنبال ات گشت ...

_اتتتت...

ات بدنش لرزید ...
میخواست جواب بده ولی نمیتونست

جونگکوک اومد توی اشپزخونه

_مگه صدات نمی کنم هاااا

_ب..ب..ببخشید

_بیا اینجا ببینم ...

دست ات رو کشید و برد بیرون اشپزخونه ...

و عکسی نشون ات داد

_این کیه ...ات بهتره درست جواب سوالمو بدی وگرنه برات بد میشه ...

_جونگکوک...

_دارم میگم این کیه

_وایسا ت..توضیح میدم

_تو ادم نمی شی نه

جونگکوک میبرتت داخل اتاق خودش پرتت میکنه روی زمین

زانو میزنه و در گوشت میگه :

_گفتم مثل ادم جوابمو بده

ات یه عوضی خیلی اروم زیر لبش زمزمه کرد که جونگکوک موهاش رو کشید

_چیزی گفتی ات

_غلط کردم

جونگکوک شروع کرد به زدن ات

با پاهاش ضربه ای به شکم ات زد
و بعدش سرش رو کوبوند به کمد ...بعدشم از اتاق خارج شد

ات روی زمین ولو شد

شکمش درد میکرد
همینطور از سرش درد میکرد
کلش داغ شده بود

زیر لب زمزنه کرد:

_ازت متنفرم
_توکه اینجوری نبودی
_توکه میگفتی هیچ وقت روم دست بلند نمی کنی
_مگه نگفتی که تا ابد مراقبتم ...این بود مراقبت کردنت
_همین هفته ی پیش منو زدی و ازم معذرت خواهی کردی
...

ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

چندپارتی☆درخواستی>>>p.1《فلش بک به ۲۷ دسامبر پنجشنبه شب》_جونگ...

چندپارتی☆p.3جونگکوک آت رو آروم بغل کرد.دستش می‌لرزید، نه از ...

دوست پسر دمدمی مزاج

چندپارتی☆p.3افتاد روی زمین گریه کرد و با خودش خیلی اروم حرف ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط