مردی تخم عقابی را در لانۀ مرغی گذاشت عقاب با بقیه ج

🖊 🔑 مردی تخم عقابی را در لانۀ مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن‌ها بزرگ شد. او برای پیدا کردن کرمها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد. روزی پرندۀ باعظمتی را دید، او با شکوه تمام برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد. عقاب بهت زده پرسید: این کیست؟ همسایه اش گفت: این یک عقاب است، سلطان پرندگان. عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مُرد، زیرا فکر می کرد یک مرغ است. نگذارید محیطِ اطرف، شما را دچار تغییرات اساسی کند و جایگاه اصلیتان را بگیرد.
دیدگاه ها (۳۵)

طبق تحقیقات دانشگاه آکسفورد افراد نابغه معمولا شلخته و بی نظ...

🚀 موشک برای پرتاب به فضا،چهل برابر سرعت یک هواپیمای جت نیاز ...

#زرنارالاغی دعا کردصاحبش بمیردتااززندگی خرآنه خود خلاصی یابد...

در فضا یک بریدگی در دستکش کافیست تامجبور شوید باعجله به داخل...

📚داستان کوتاهمردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط