پارت
پارت ¹²(☆•♡~)
♡ぢんげれ がめ♡
یک نفر قبل از این که عروسک به سمتشون برگرده حرکت کرد و به موقع بی حرکت ایستاده.
همه هنوز تو شک بودن و ترس داشتند،ولی کسی دیگه جرئت نگاه کردن به عقب را نداشت. کم کم بقیه شروع کردند به حرکت کردن. یوریکا هم مثل بقیه حرکت کرد.
تعداد صدای شلیک تفنگ کمتر شده بود.
روی صفحه نمایش بالا سر عروسک نوشته بود ۳ دقیقه باقی مانده.
بیشتر جمعیت بدون اینکه متوجه بشن سرعتشون رو بیشتر کردن. حتی یک سری هاشون هم میدویدن.
افرادی که با سرعت بیشتری حرکت میکردند از جمله یوریکا به خط پایان رسیدند.
حدود چهل،پنجاه تایی بودند که به خط پایان نزدیک بودند ولی...
تایمر روی دیوار به صفر رسید و ai تکرار کرد؛بازنده ها،پاکسازی ، بازنده ها پاکسازی.!
و به تمام کسایی که به خط پایان نرسیده بودن، شلیک کردند...
به قلم
میدوری چان:☆)
@tanjiro_1
بازنویسی
کچینا چان:♡)
@kechina
♡ぢんげれ がめ♡
یک نفر قبل از این که عروسک به سمتشون برگرده حرکت کرد و به موقع بی حرکت ایستاده.
همه هنوز تو شک بودن و ترس داشتند،ولی کسی دیگه جرئت نگاه کردن به عقب را نداشت. کم کم بقیه شروع کردند به حرکت کردن. یوریکا هم مثل بقیه حرکت کرد.
تعداد صدای شلیک تفنگ کمتر شده بود.
روی صفحه نمایش بالا سر عروسک نوشته بود ۳ دقیقه باقی مانده.
بیشتر جمعیت بدون اینکه متوجه بشن سرعتشون رو بیشتر کردن. حتی یک سری هاشون هم میدویدن.
افرادی که با سرعت بیشتری حرکت میکردند از جمله یوریکا به خط پایان رسیدند.
حدود چهل،پنجاه تایی بودند که به خط پایان نزدیک بودند ولی...
تایمر روی دیوار به صفر رسید و ai تکرار کرد؛بازنده ها،پاکسازی ، بازنده ها پاکسازی.!
و به تمام کسایی که به خط پایان نرسیده بودن، شلیک کردند...
به قلم
میدوری چان:☆)
@tanjiro_1
بازنویسی
کچینا چان:♡)
@kechina
- ۱.۷k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط