استادی داشتیم که میگفت

استادی داشتیم که میگفت:
"دست بیمارهای در حال احتضار را توی دستتان بگیرید!"
میگفت: "جان، از دستها جریان پیدا میکند"!


قبل ترها، همدیگر را میدیدیم.
دست همدیگر را می گرفتیم.
هم را بغل میکردیم.


بعد تلفن آمد.

دستها همدیگر را گم کردند.
بغل ها هم همینطور.
همه چیز شد صدا.
هرم گرم نفس ها،دیگر شتک نمیزد به بیخ گردنمان.
اما صدا را هنوز میشنیدیم.
حتی صدای نفس مزاحم هایی که فقط فوت میکردند...
بعدتر، اس ام اس آمد.

صدا رفت.
همه چیز شد نوشتن.
ما مینوشتیم.
بوسه را مینوشتیم.
بغل را مینوشتیم.
گاهی هم،همدیگر را "نفس" خطاب میکردیم.
یعنی حتی نفس را هم مینوشتیم...


مدتی بعد،صورتک ها و شکلک ها آمدند.

دیگر کمتر مینوشتیم.
بجایش،یک صورت کج و معوج برای هم میفرستادیم که مثلا داشت میگفت:
"هاگ(hug)" یا یک بوسه فرستاده بود.یا هر چیزی...


چندوقت پیش هم، یکی آدرس کانالش را برایم فرستاد.

تا پیام را خواندم،آمدم چیزکی بنویسم برایش.
زیر صفحه را گشتم،دیدم نمیشود.

یعنی دیگر حتی نمیشد نوشت......


همان موقع عضویتم را لغو کردم.


ما دست و نفس و بوسه و بغل را قبلا کشتیم.
ولی هنوز (کلمه) هست...

من نمیخواهم کلمه را از دست بدهم.

این آخرین چیز است...


✔✔ همین الان غرورت را بزار کنار
و اگه عزیزانت کنارت هست
دستش رو بگیر

و بگو: دوستت دارم

و اگه کنارت نیست
گوشی رو بردار
و بهش زنگ بزن

و بگو: دوستت دارم


فقط ۲ ثانیه زمان کافیست

نگذارید کلمات هم از بین برود.

narges...
دیدگاه ها (۶)

گاهی خراب کردن پل ها چیز بدی نیستچون مانع بازگشت شما به جایی...

طولانی ترین حمله هوایی تاریخ ایرانروزی که رهبر معظم انقلاب ف...

می بینی پاییز چقدر شبیه زن هاست؟حوصله اش که سرمی رودبند اصلا...

کلاس دوم دبستان شیفت بعدازظهر بودم، باران تندی می‌بارید، آن ...

My angel ( part 16)لبخندی دندون نما بهت تحویل داد و لب زد : ...

ی درخواستی داشتموقتی عضو نهمی، سونگمین هم روت کراشهاینجوری ب...

#چند‌پارتی ♡"ویو جیهوپ"شب، وقتی کنارم نفس می‌کشید، شهر از یا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط