MYIDOL
#MY_IDOL 💜
Part:1
..............................
(سال2020
کره جنوبی
بوسان
ساعت:15:25)
بعد از کلی سختی و تلاش زیاد تونستم به چیزی که میخام برسم ، بلاخره تونستم به کمپانی بیگ هیت راه پیدا کنم و با پی دی نیم درباره کارم حرف بزنم ، امروز قرار شد ساعت 5 بعد از ظهر اونجا باشم و چند تا کپی از مدارکم هم ببرم ، به ساعت نگاه کردم داشت دیرم میشد ، سریع وسایلم و جمع کردم و راه افتادم.
«ساعتی بعد»
چند وقت بود به سئول نیومده بودم ، دلم وا حال و هواش تنگ شده بود ، بیخیال این چیزا شدم و سمته کمپانی روندم ، یه ساختمان خیلی بزرگ و با عظمت که نگاش میکردی کلاهت میوفتاد ، خلاصه رسیدم و ماشین و پارک کردم ، موهام و مرتب کردم و مدارک و از عقب ماشین برداشتم و داخل شدم که یه نره قول جلوم و گرفت
-:کجا خانوم؟!
ا.ت:من امروز ساعت پنج با اقای پی دینیم قرار دارم، و الانم اگه جلوم نری اونور دیرم میشه
-:شما اجازه ورود ندارید خانوم
ا.ت:یعنی چی میگم قرار دارم دیرم میشه
-:خانوم بفرمایید ، وقت مارو نگیرید
میخاستم حرف بزنم که دیدم یه عده اومد جلو در کمپانی و یه چیزیاییم دستشونه و داد و بیداد میکنن و چند تا اسم صدا میزنن، حواسم و جمع کردم دیدم یه ماشین لوکس جلو در ایستاد و چند تا بادیگارد اومد و یکیشون در و باز کرد و یک نفر از ماشین پیاده شد انگار ایدل بود، خیلی هم کراش بود لعنتی اصن جذابااا، یه سگه کوچولوعه دستش بود ، بعد یکی دیکه هم پشت سرش اومد اونم کراش بوددد لامصببب، خلاصه سریع اومد و رفتن داخل کمپانی ، که فهمیدم ایدلن ، ، یه چند مین بعد که این بند و بساط جمع شد دوباره سر بحث و با اون یاروعه باز کردم
ا.ت:شما اینجا نگهبانی؟!
-:بله چطور
ا.ت:اگه شماره پیدینیم و داری لطفا یه زنگ بزن ، بگو لی ا.ت میخاد شمارو ببینه
-:یه لحظه صبر کن
خاست زنگ بزنه که یه پسره خوشگله کیوت اومد و دم در...
.................................................
اینم از فیک جدید، نظرتون چیه؟
Part:1
..............................
(سال2020
کره جنوبی
بوسان
ساعت:15:25)
بعد از کلی سختی و تلاش زیاد تونستم به چیزی که میخام برسم ، بلاخره تونستم به کمپانی بیگ هیت راه پیدا کنم و با پی دی نیم درباره کارم حرف بزنم ، امروز قرار شد ساعت 5 بعد از ظهر اونجا باشم و چند تا کپی از مدارکم هم ببرم ، به ساعت نگاه کردم داشت دیرم میشد ، سریع وسایلم و جمع کردم و راه افتادم.
«ساعتی بعد»
چند وقت بود به سئول نیومده بودم ، دلم وا حال و هواش تنگ شده بود ، بیخیال این چیزا شدم و سمته کمپانی روندم ، یه ساختمان خیلی بزرگ و با عظمت که نگاش میکردی کلاهت میوفتاد ، خلاصه رسیدم و ماشین و پارک کردم ، موهام و مرتب کردم و مدارک و از عقب ماشین برداشتم و داخل شدم که یه نره قول جلوم و گرفت
-:کجا خانوم؟!
ا.ت:من امروز ساعت پنج با اقای پی دینیم قرار دارم، و الانم اگه جلوم نری اونور دیرم میشه
-:شما اجازه ورود ندارید خانوم
ا.ت:یعنی چی میگم قرار دارم دیرم میشه
-:خانوم بفرمایید ، وقت مارو نگیرید
میخاستم حرف بزنم که دیدم یه عده اومد جلو در کمپانی و یه چیزیاییم دستشونه و داد و بیداد میکنن و چند تا اسم صدا میزنن، حواسم و جمع کردم دیدم یه ماشین لوکس جلو در ایستاد و چند تا بادیگارد اومد و یکیشون در و باز کرد و یک نفر از ماشین پیاده شد انگار ایدل بود، خیلی هم کراش بود لعنتی اصن جذابااا، یه سگه کوچولوعه دستش بود ، بعد یکی دیکه هم پشت سرش اومد اونم کراش بوددد لامصببب، خلاصه سریع اومد و رفتن داخل کمپانی ، که فهمیدم ایدلن ، ، یه چند مین بعد که این بند و بساط جمع شد دوباره سر بحث و با اون یاروعه باز کردم
ا.ت:شما اینجا نگهبانی؟!
-:بله چطور
ا.ت:اگه شماره پیدینیم و داری لطفا یه زنگ بزن ، بگو لی ا.ت میخاد شمارو ببینه
-:یه لحظه صبر کن
خاست زنگ بزنه که یه پسره خوشگله کیوت اومد و دم در...
.................................................
اینم از فیک جدید، نظرتون چیه؟
- ۳.۷k
- ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط