فرار من

۷۱




( ویو یوری)


نکنه میخواهند بفهمند این جنا از آمازون اومده کره پناهنده شده؟


گفتم:




یوری..... بفرمایید



در باز شد کتی جون اومد داخل

ای جونم. چه تیپی. چه قدی. چه لبخندی.!

شاد و شنگول اومد داخل




کتی جون.... سلام به دخترای گلم. چرا نشستین هنوز!!





دوتامون سلام کردیم من گفتم





یوری.... وا خوب چه فرقی داره کتی جونم؟
میخواهین پاشیم وایسیم ؟؟





خندید و گفت




کتی جون.... اذیتم نکن شیطون! پاشین مگه نمیرین آرایشگاه ؟؟





اهههههههه. راستی امشب مهمونیه هااااااا !
پاک یادم رفته بود .

ولی خوب.واسه اینکه جعمش کنم الکی خندیدم و گفتم





یوری....نه کتی جون. آرایشگاه چرا؟؟
مگه عروسیه؟





چشماشو گرد کردو گفت





کتی جون..... مادر نکنه میخواهی ساده بیای؟ قربونت برم مثل ماه میمونی ولی به خودت برس این جنگکوک رو دیوونه کن یکم بخندیم !!





این کتی جون هم آره! ماشالا از سن و سالش بعیده آنقدر شیطون باشه ها!

لبخند زدمو یک چشمک هم قاطیش کردم تا کسی شک نکنه. گفتم:





یوری.... اون که بلههههه . چشم





دوتاشون هر هر خندیدن

خدا قربونت برم این هارو شفا نده ما یکم بخندیم.....

خلاصه کتی جون رو فرستادیم پی نخود سیاه و جنا هم عین میمون درختی آویزونم شد که لباست چجوریه و ببینمش .

من هم که خبییییث.!! نزاشتم نگاهش کنه.

خخخخ.والا. با ید سورپرایز شه .

کلی سر همین لباس حرصش دادم و بهش خندیدم آخرم یک تو سری بهم زد و شوتم کرد از روی تخت پایین و گفت





جنا..... خاااااک توی سر گوربه گوریت کنن اوسگول!! حالا انگار لباسش رو ببینم یک تیکش کم میشه






وای ترکیدم از خنده!!

منم کم نیاوردم گفتم:






یوری.... خفه باوو. من با تو هیز پاشو جمع کن خودت رو میخواهم برم حمام .





شیطون خندید






جنا.....ای جوووونم. قربون تن بلوریت! وقت کمه میخواهی با هم بریم من تورو بشورو تو منو؟؟!!!





لباس کناریم رو پرت کردم

خودش از خنده رو به مرگ بود .
دیدگاه ها (۳)

فرار من

فرار من

فرار من

فرار من

فرار من

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط