آهنگ درمانی
آهنگ درمانی
پارت ۳
رفتم طبقه ی پایین پیش سویون (خونشون ۵
۴ طبقه هست طبقه ی اول پذیرایی طبقه ی دوم اتاق سویون و اتاق گیم و دست شویی و حموم سویون طبقه ی دوم کتابخونه ی بزرگگگگگگگ ماریا و اتاقش و دست شویی و حموم ماریا طبقه ی سوم اتاق مامان ماریا و حموم و جکوزی و دست شویی و طبقه ی چهارم آشپز خونه و اتاق کارکنان)
_سویون پاشو بریم پارک
+باشع صب کن لباس بپوشم
\یک ربع بعد/
_سویوننننننن کجاییییی پاشو بیا دیگه
+یاااااااا اومد دیگه
_خدارو شکر پرنسس خانم اومد
+باشع تو خوبی
_ایشششش
+ایششششششششش بع خودت
\توی پارک /
+میای مسابقه تا آخر پارک ؟
_آره بعدش برات بستنی هم میخرم
+باشع ممنون
(پارک دو یا سه کیلومتره)
<ماریا برد>
_یوهاهاهاهاهاهاهاها
+حساب نیستتتتتتتتتت(نفس نفس)
_باشع بیا بریم بستنی بخوریم
+اوکی
_بستنی اسکوپی؟
+آره
_بیا بگیر (بستنی رو داد بهش)
+ممنون
_ صب کن برای خودمم بگیرم
+باشه
<ماریا حساب کرد>
گوشیمو ور داشتم زنگ زدم سانی(خدمتکارشون بود ولی ماریا با همه ی خدمتکارا مهربون بود)
_سلاااااام سانی خوبی؟ درست شد اونجا؟
#آره ماریا خانم میتونید تشریف بیارید
_انقدر رسمی نباش دیگه باشع الان میایم
\پایان مکالمه/
_خوردی؟
+آره
_ پاشو بریم
+باشع
\خونه/
از سانی پرسیدم مامان اومده گفتن آره ولی بابا نمیاد خدا رو شکر ازش بدم میاد ولی سویون ازش خوشش میاد
رفتیم داخل که یهو چراغا رو خاموش کردن
_÷ سوپرایززززززززز
+واییییییییییی ممنونم
_تولدت مبارک داداشی
÷تولدت مبارک پسرم
+ممنون مامان ممنون آجی
و...
/پایان تولد
ویو ی ماریا
از آسانسور اومدم طبقه ی خودم یک دوش چند مینی گرفتم و سریع رفتم خوابیدم
☆پارت بعد خیلیییییییی باحاله حمایتم زیاد کنید فردا چندتا پارت بزارم☆
پارت ۳
رفتم طبقه ی پایین پیش سویون (خونشون ۵
۴ طبقه هست طبقه ی اول پذیرایی طبقه ی دوم اتاق سویون و اتاق گیم و دست شویی و حموم سویون طبقه ی دوم کتابخونه ی بزرگگگگگگگ ماریا و اتاقش و دست شویی و حموم ماریا طبقه ی سوم اتاق مامان ماریا و حموم و جکوزی و دست شویی و طبقه ی چهارم آشپز خونه و اتاق کارکنان)
_سویون پاشو بریم پارک
+باشع صب کن لباس بپوشم
\یک ربع بعد/
_سویوننننننن کجاییییی پاشو بیا دیگه
+یاااااااا اومد دیگه
_خدارو شکر پرنسس خانم اومد
+باشع تو خوبی
_ایشششش
+ایششششششششش بع خودت
\توی پارک /
+میای مسابقه تا آخر پارک ؟
_آره بعدش برات بستنی هم میخرم
+باشع ممنون
(پارک دو یا سه کیلومتره)
<ماریا برد>
_یوهاهاهاهاهاهاهاها
+حساب نیستتتتتتتتتت(نفس نفس)
_باشع بیا بریم بستنی بخوریم
+اوکی
_بستنی اسکوپی؟
+آره
_بیا بگیر (بستنی رو داد بهش)
+ممنون
_ صب کن برای خودمم بگیرم
+باشه
<ماریا حساب کرد>
گوشیمو ور داشتم زنگ زدم سانی(خدمتکارشون بود ولی ماریا با همه ی خدمتکارا مهربون بود)
_سلاااااام سانی خوبی؟ درست شد اونجا؟
#آره ماریا خانم میتونید تشریف بیارید
_انقدر رسمی نباش دیگه باشع الان میایم
\پایان مکالمه/
_خوردی؟
+آره
_ پاشو بریم
+باشع
\خونه/
از سانی پرسیدم مامان اومده گفتن آره ولی بابا نمیاد خدا رو شکر ازش بدم میاد ولی سویون ازش خوشش میاد
رفتیم داخل که یهو چراغا رو خاموش کردن
_÷ سوپرایززززززززز
+واییییییییییی ممنونم
_تولدت مبارک داداشی
÷تولدت مبارک پسرم
+ممنون مامان ممنون آجی
و...
/پایان تولد
ویو ی ماریا
از آسانسور اومدم طبقه ی خودم یک دوش چند مینی گرفتم و سریع رفتم خوابیدم
☆پارت بعد خیلیییییییی باحاله حمایتم زیاد کنید فردا چندتا پارت بزارم☆
- ۱.۹k
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط