پارت
پارت³⁵
(بادیگارد هات❤️🔥)
گفتم:
_آره واسه چی؟
با افسوس گفت:
_من الان درکش میکنم.
بعد با حرص گفت:
_آخههه صورتی؟
با افسوس گفتم:
_هعی خواهر دست رو دلم نزار که خونه.
با چندشی نگام کرد و گفت:
_گمشو برو حموم دیگه بو سگ مرده میدی.
پوکر فیس گفتم:
_منم دوست دارم عزیزم.
با سر اشاره کرد برم گم شم😐منم با شانه هایی افتاده به سمت حمام اندر اتاق رفتم.
وقتی وارد اتاق شدم با دیدن عروسکای صورتی دلم میخواست با نخ خودمو دار بزنم:/
بیخیالش شدمو رفتم حموم.
اولش یه ذره آب باز کردم.
(بادیگارد هات❤️🔥)
گفتم:
_آره واسه چی؟
با افسوس گفت:
_من الان درکش میکنم.
بعد با حرص گفت:
_آخههه صورتی؟
با افسوس گفتم:
_هعی خواهر دست رو دلم نزار که خونه.
با چندشی نگام کرد و گفت:
_گمشو برو حموم دیگه بو سگ مرده میدی.
پوکر فیس گفتم:
_منم دوست دارم عزیزم.
با سر اشاره کرد برم گم شم😐منم با شانه هایی افتاده به سمت حمام اندر اتاق رفتم.
وقتی وارد اتاق شدم با دیدن عروسکای صورتی دلم میخواست با نخ خودمو دار بزنم:/
بیخیالش شدمو رفتم حموم.
اولش یه ذره آب باز کردم.
- ۱.۴k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط