ای تو برقلب من از هرکه سزاوارترین

ای تو برقلب من از هرکه سزاوارترین
این منم در ره جانان تو غمخوار ترین

آن لب لعل تو ای دوست چه با من بکند
بی گمان هست پر از رمزو ، پر اسرارترین

گر تو از کوی من دلشده آخر بروی
می شوم از غم هجران تو بیمار ترین

ساحت عشق تو از هرچه که آلوده بَری
این منم بهر وصال تو چه دلدارترین

ای وفا دارترین و ، تو همه مونس جان
می کنم جان به فدای تو وفادارترین
@monlightyy
دیدگاه ها (۶)

مست شعرت کن مرا تا گونه ام را تر کنیتا که من را از طریق چشم ...

توفقط مال همین قلب پر احساس منیمنم آن مزرعه ی عشق تو آن داس ...

شور شیرین لبت مانند دریای شرابساغر جان مرا لبریز کرد از عشق ...

لب پر وسوسه ات سد نفسهای من استروی آن در گلو رد نفس های من ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط