نامخاندان جئون

نام:خاندان جئون

PART:51

از خواب بیدار شدم جونگ کوک خواب بود من قربونه صورت کیوتش برم

ا.ت:جونگ کوک بیدار شو عزیزم

جونگ کوک:بزار یکم دیگه بخوابم (خواب آلود)

ا.ت:نه پاشو باید بریم صبحونه بوخوریم

جونگ کوک:باشه

بلند شدیم و لباس پوشیدیم و رفتیم پایین
پشت میز کنار هم نشستیم

ا.ت و جونگ کوک:صبح همه گی بخیر

م.ت ب.ت:صبحتون بخیر

ب.ک م.ک:صبح بخیر

ب.گ:صبح بخیر

شروع کردیم به خوردن صبحونه که بابا بزرگ گفت

ب.گ:امشب قراره به یک مهمونی بریم یکی از دوستام دعوتمون کرده

م.ت:به چه مناسبت؟

ب.گ:تولد پسرشه یوچان

ب.ک:ساعت چند؟

ب.گ:از ساعت ۸ شروع میشه و ۱۲ تموم میشه

م.ک:پس بهتره ما خانم ها بریم خرید کنیم

م.ت:آره بهتره بریم ا.ت توهم میای؟

ا.ت:آره میام

ب.ک:مین هان بدبخت شدیم رفت

ب.ت:خدا بهمون رحم کنه ورشکست نشیم

م.ک:هی وظيفتونه به ما پول بدین بعد صبحونه میریم خرید کارتت رو بده جونگ هان

م.ت:کارتت رو رد کن بیاد مین هان

بابا و عمو کارتشون رو دادن به مامان و زن عمو

جونگ کوک:آ.ت اینم کارت من بیا

ا.ت:ولی.....

جونگ کوک:ولی نداره بیا هرچی دوست داری بخر

ا.ت:ممنون (لبخند )

جونگ کوک:خواهش میکنم(لبخند )

م.ک:چه پسر خوبی دارم من

م.ت:چه داماد خوبی دارم من

م.ک:
دیدگاه ها (۱)

نام:خاندان جئون PART:52م.ک:پاشین بریم خرید کنیمم.ت:بریم ا.ت:...

نام:خاندان جئون PART:53نگاه لباسه کردم یک لباس قرمز بود م.ت:...

نام:خاندان جئون PART:50اونا رفتن داخل اتاقشون ماهم ظرفارو شس...

نام:خاندان جئون PART:49جونگ کوک کادو رو باز کرد و لباس بچه ر...

"سرنوشت " p,38...یهو .... ا/ت رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید .....

⁶³ا/ت: “اصرار نکردم. می‌تونی نیای.”کوک: “نه دیگه، گفتی پدربچ...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط