عشق اجباری با مافیا
عشق اجباری با مافیا
پارت: ۴
"𝒿𝒶ℯ𝓈ℴℴ𝓃"
وارد سالن شدیم همه ی دخترا به ما نگاه میکردن اما یه دختر یه گوشه نشسته بود حتی نگاهمونم نکرد خیلی برام عجیب بود نه به خاطر رفتارش به خاطر شباهت خیلیی زیادش به بابا
جی وون:بابا
جیمین: بله؟
جی وون: میگم اون دختره چقدر شبیه توعه
جیمین: کدوم؟
"ℎℯ𝓈ℴ"
جیمین با دیدن جی سون هنگ کرد
(چند دقیقه بعد)
مدیر عاملck(جونگ کوک): سلام خیلی خوش امدین امروز سالگرد 15 سالگی شرکت read damond در سئول هست مدیر عامل read damond (جئون جنی)
پرده ها کنار رفت میکروفن رو نزدیک لباش قرار داد،شروع به خوندن کرد.
با دیدن همسر سابقش لحظه ای تپش قلبش را احساس نکرد چشمای خرمایی رنگش حالا تر شده بود پسرش با تعجب به چشمای خیس پدرش نگاه کرد
جی وون:بابا خوبی ؟
با صدای پسرش به خودش اومد
جیمین:چی؟
جی وون: میگم خوبی؟چرا گریه میکنی؟
جیمین: گریه؟نه نور خورده تو چشمم یکم درد گرفته
جی وون:باشه
"اتمام اهنگ"
جنی:از همه ی کسانی که افتخار دادن و اومدن بسیار سپاس گذارم از خودتون پذیرایی کنید.
تازه چشمش به شوهر سابقش افتاد جذابتر شده بود
فکر میکرد خواب میبینه اما با صدا زدنش توسط دخترش از فکر و خیال در اومد
جی سون:مامان
جنی:جانم؟
جی سون:اون مدیر عامل شرکت j.m هستش بریم پیشش
جنی:کدوم؟
انگشت دخترش رو دنبال کرد به جیمین رسید زمانش بود باید ثابت میکرد،ثابت میکرد که تنهایی تونست بدون اون تونست با اعتماد به نفس خاصی به سمتش رفت دستشو دراز کرد
جنی:سلام خیلی خوش امدین
جی وون:ممنون مبارک باشه
جنی:ممنون
جیمین:مبارک باشه
جی سون:ممنونم
چی وون:بابا تلفنم زنگ میزنه ، منو ببخشین
با شنیدن "بابا" تعجب کرد سعی کرد خودشو عادی جلوه بده
جونگ کوک سراسیمه سمتش اومد چیزی در گوشش گفت،باشنیدنش انگشتاش یخ زد مردمک چشماش میلرزید پاهاش توان تکون خوردن رو نداشت زانو زد
همه نگران کنارش جمع شدن
جنی:جیمین...جیمین چی شده؟
جیمین؟ جالب بود خودشم تعجب کرد اما حالا زمانش نبود نگران بود نگران کسی که چندین سال پیش ولش کرد
جنی:جیمین یه چیزی بگو.
دست مردونه و سردش رو بین انگشتای ظرفش و گرمش گرفت نگران بود خیلی نگران
رو به جونگ کوک کرد و لب زد
جنی:چی شده؟ چی بهش گفتی ؟
نگاهی به چشمای نگران خواهرش کرد و پاسخ داد
جونگ کوک: جی سون و جی وون دزدیده شدن!
#he_so
#jimin
پارت: ۴
"𝒿𝒶ℯ𝓈ℴℴ𝓃"
وارد سالن شدیم همه ی دخترا به ما نگاه میکردن اما یه دختر یه گوشه نشسته بود حتی نگاهمونم نکرد خیلی برام عجیب بود نه به خاطر رفتارش به خاطر شباهت خیلیی زیادش به بابا
جی وون:بابا
جیمین: بله؟
جی وون: میگم اون دختره چقدر شبیه توعه
جیمین: کدوم؟
"ℎℯ𝓈ℴ"
جیمین با دیدن جی سون هنگ کرد
(چند دقیقه بعد)
مدیر عاملck(جونگ کوک): سلام خیلی خوش امدین امروز سالگرد 15 سالگی شرکت read damond در سئول هست مدیر عامل read damond (جئون جنی)
پرده ها کنار رفت میکروفن رو نزدیک لباش قرار داد،شروع به خوندن کرد.
با دیدن همسر سابقش لحظه ای تپش قلبش را احساس نکرد چشمای خرمایی رنگش حالا تر شده بود پسرش با تعجب به چشمای خیس پدرش نگاه کرد
جی وون:بابا خوبی ؟
با صدای پسرش به خودش اومد
جیمین:چی؟
جی وون: میگم خوبی؟چرا گریه میکنی؟
جیمین: گریه؟نه نور خورده تو چشمم یکم درد گرفته
جی وون:باشه
"اتمام اهنگ"
جنی:از همه ی کسانی که افتخار دادن و اومدن بسیار سپاس گذارم از خودتون پذیرایی کنید.
تازه چشمش به شوهر سابقش افتاد جذابتر شده بود
فکر میکرد خواب میبینه اما با صدا زدنش توسط دخترش از فکر و خیال در اومد
جی سون:مامان
جنی:جانم؟
جی سون:اون مدیر عامل شرکت j.m هستش بریم پیشش
جنی:کدوم؟
انگشت دخترش رو دنبال کرد به جیمین رسید زمانش بود باید ثابت میکرد،ثابت میکرد که تنهایی تونست بدون اون تونست با اعتماد به نفس خاصی به سمتش رفت دستشو دراز کرد
جنی:سلام خیلی خوش امدین
جی وون:ممنون مبارک باشه
جنی:ممنون
جیمین:مبارک باشه
جی سون:ممنونم
چی وون:بابا تلفنم زنگ میزنه ، منو ببخشین
با شنیدن "بابا" تعجب کرد سعی کرد خودشو عادی جلوه بده
جونگ کوک سراسیمه سمتش اومد چیزی در گوشش گفت،باشنیدنش انگشتاش یخ زد مردمک چشماش میلرزید پاهاش توان تکون خوردن رو نداشت زانو زد
همه نگران کنارش جمع شدن
جنی:جیمین...جیمین چی شده؟
جیمین؟ جالب بود خودشم تعجب کرد اما حالا زمانش نبود نگران بود نگران کسی که چندین سال پیش ولش کرد
جنی:جیمین یه چیزی بگو.
دست مردونه و سردش رو بین انگشتای ظرفش و گرمش گرفت نگران بود خیلی نگران
رو به جونگ کوک کرد و لب زد
جنی:چی شده؟ چی بهش گفتی ؟
نگاهی به چشمای نگران خواهرش کرد و پاسخ داد
جونگ کوک: جی سون و جی وون دزدیده شدن!
#he_so
#jimin
- ۵.۹k
- ۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط