زخم کهنه
۸ زخم کهنه )
پارت ۹۱
وقتی که زنگ زده بود به جین ری چنان استقبالی ازش شده بود که کیونگسو فکر نمیکرد اینهمه نیازشون به پزشک مبرم بوده باشه . آدرسی براش فرستاده بود و حالا تهیونگ توی سالن انتظار یه شرکت لاکچری نشسته بود و یه فنجون قهوه هم جلوش بود امیدوار بود اون آدرس به خونه ی سایمون برسونتش حداقل این میتونست نشونه ی اعتمادشون باشه اما بهرحال ناامید شده بود.
به لوگوی پشت میز منشی نگاه کرد:
Shin Architecture Group; !
شرکت معماری دیگه چه صیغه ای بود ؟
چند دقیقه ای معطل شد تا اینکه جینری از راهرو پیداش شد. با دیدن تهیونگ خوشحال به سمتش رفت : بالآخره
اینجایی دکتر دو!
تهیونگ پوفی کشید: هنوزم دیدگاهم همونیه که فعلا دلایل دیگه ای دارم
بوده.
با هر دلیلی الآن !اینجایی چند دقیقه ای صبر کن یی جونگ اوپا جلسه داره. بزودی میریم دیدنش!
تهیونگ میخواست بگه سایمون چی ؟; ولی حرفی نزد.فقط سری تکون داد و مشغول موبایلش شد.
چند دقیقه ای گذشت و جینری پشت میز منشی در حال انجام دادن کارهاش بود که صدای تق تق کفش پاشنه بلندی توجهش رو جلب کرد و قبل از هر چیزی قیافه ی جین ری که یکدفعه مضطرب بود رو دید. چند ثانیه بعدش هم متوجه منبع صدا شد. سومین بود که به پشت بهش و رو به جین ری ایستاده بود. یه کت و شلوار تنگ قهوه ای تنش بود با کفش های پاشنه بلند . موهای مشکی لختش رو هم تا کمر باز گذاشته بود و با لحن خشک همیشگیش داشت داشت به جین ری چیزهایی رو میگفت و روی تبلتش نشون میداد : اینا رو جابجا کن پس فردا من
نیستم
جین ری تند و تند سر تکون داد و گفت : چرا تا اینجا اومدین؟ زنگ میزدین خب !
سومین قولنج آرنج و مچش رو شکست: کمرم خشک شده
بود میخواستم قهوه درست کنم .
وا. به من گفتین درست میکردم خب !
تهیونگ چهره ی سومین رو نمیدید اما میتونست کاملا تصور کنه که تا چه حد پوکر شده : عزیزم آلزایمر گرفتی ؟ گفتم کمرم خشک شده بود !
توپید به جینری و دخترک تند تند پلک زد
چرا اینقدر مضطربی اصلا؟ از کی تا حالا از من
میترسی؟
جین ری اشتباهی رو که نمیبایست بکنه کرد و برای چند صدم ثانیه نگاهش به سمت تهیونگ روی مبل کشیده
پارت ۹۱
وقتی که زنگ زده بود به جین ری چنان استقبالی ازش شده بود که کیونگسو فکر نمیکرد اینهمه نیازشون به پزشک مبرم بوده باشه . آدرسی براش فرستاده بود و حالا تهیونگ توی سالن انتظار یه شرکت لاکچری نشسته بود و یه فنجون قهوه هم جلوش بود امیدوار بود اون آدرس به خونه ی سایمون برسونتش حداقل این میتونست نشونه ی اعتمادشون باشه اما بهرحال ناامید شده بود.
به لوگوی پشت میز منشی نگاه کرد:
Shin Architecture Group; !
شرکت معماری دیگه چه صیغه ای بود ؟
چند دقیقه ای معطل شد تا اینکه جینری از راهرو پیداش شد. با دیدن تهیونگ خوشحال به سمتش رفت : بالآخره
اینجایی دکتر دو!
تهیونگ پوفی کشید: هنوزم دیدگاهم همونیه که فعلا دلایل دیگه ای دارم
بوده.
با هر دلیلی الآن !اینجایی چند دقیقه ای صبر کن یی جونگ اوپا جلسه داره. بزودی میریم دیدنش!
تهیونگ میخواست بگه سایمون چی ؟; ولی حرفی نزد.فقط سری تکون داد و مشغول موبایلش شد.
چند دقیقه ای گذشت و جینری پشت میز منشی در حال انجام دادن کارهاش بود که صدای تق تق کفش پاشنه بلندی توجهش رو جلب کرد و قبل از هر چیزی قیافه ی جین ری که یکدفعه مضطرب بود رو دید. چند ثانیه بعدش هم متوجه منبع صدا شد. سومین بود که به پشت بهش و رو به جین ری ایستاده بود. یه کت و شلوار تنگ قهوه ای تنش بود با کفش های پاشنه بلند . موهای مشکی لختش رو هم تا کمر باز گذاشته بود و با لحن خشک همیشگیش داشت داشت به جین ری چیزهایی رو میگفت و روی تبلتش نشون میداد : اینا رو جابجا کن پس فردا من
نیستم
جین ری تند و تند سر تکون داد و گفت : چرا تا اینجا اومدین؟ زنگ میزدین خب !
سومین قولنج آرنج و مچش رو شکست: کمرم خشک شده
بود میخواستم قهوه درست کنم .
وا. به من گفتین درست میکردم خب !
تهیونگ چهره ی سومین رو نمیدید اما میتونست کاملا تصور کنه که تا چه حد پوکر شده : عزیزم آلزایمر گرفتی ؟ گفتم کمرم خشک شده بود !
توپید به جینری و دخترک تند تند پلک زد
چرا اینقدر مضطربی اصلا؟ از کی تا حالا از من
میترسی؟
جین ری اشتباهی رو که نمیبایست بکنه کرد و برای چند صدم ثانیه نگاهش به سمت تهیونگ روی مبل کشیده
- ۶.۰k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط