کجایی سعدی

کجایی؟ سعدی
افسوس؟
بنی آدم ابزار یکدیگرند،
گهی پیچ ومهره گهی واشرند
.یکی تازیانه یکی نیش مار،
یکی قفل زندان،یکی چوب دار .
یکی دیگران را کند نردبان،
یکی میکشد بار نامردمان
یکی اره شد،نان مردم برد،
یکی تیغ شد خون مردم خورد
یکی چون کلنگ و یکی همچو بیل ،
یکی ریش و پشم و یکی بی سبیل .
یکی چون قلم خون دل می خورد،
یکی خنجر است و شکم می درد .
خلاصه پرازنفرت وکین واندوه و آز،
نه رحم و نه مهر و نه لطف و نه ناز،
همه پر کلک پر ریا حقه باز!
چو عضوی بدرد آ ورد روزگار دگر عضوها پا گذارند فرار!!!!!!
‌ ‎ ‌ ‎ ‌
دیدگاه ها (۱)

‏همیشه مے ترسم ڪسانے روڪه دوست دارم یه روز از دست بدم؛اما با...

هميشه بايد مراقب سه چيز باشيم:وقتي تنها هستيم، مراقب افكار خ...

خوشبخت کسی نیست که مشکلی نداردخوشبخت کسی است که با "مشکلات" ...

این روزها آدم‌ها محتاج یک روی خوش‌اندیک خدا قوتیک لبخند که خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط