بس که از روی تو گفتم قلم افتاد شکست

در غم قامت رعنای تو شمشاد شکست
بس‌که شیرین دهنی حرمت قناد شکست

ای شمالی که تنت ساز جنوبی زده است
عربی رقص نکن هیبت بغداد شکست

بخدا مقصد هوهوی دراویش شدی
ز سِماع نفست بغض گناباد شکست

دیده بودم که در آن زلف پر از چین و شکن
رفت تا باد بپیچد؛ کمر باد شکست

شوق دیدار تو را لحظه شماری کردم
آنقدر لحظه شمردم؛ دل اعداد شکست

عاشق روی تو شد دفتر شعرم؛ غزلک
بس‌که از روی تو گفتم؛ قلم افتاد شکست

#خاص
دیدگاه ها (۱)

بیایید قدر یکدیگر بدانیم

تو این زمانه همین که زمین نزنند بردی

هر انچه بکارید درو می کنید

وای از بی حواسی اول صبح تا ب خودت بیایی

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط