الماس من
الماس من
پارت ۱۰
،به آدمها دل میبنده. لیلی با صدایی خسته اما محکم گفت: - اگه شه. من نقطه ضعفشم پس بدون... همین نقطه ضعف، پایان تو دوید خندید - شجاعتت رو تحسین میکنم ولی بازی ما قدیمیتر از چیزیه که تو فکر سربازهای سیاه پوش پشت سرش اومدن .داخل. یکی از اونها یه دستگاه الکترونیکی آورد. - وقتشه انتخاب کنه. اطلاعات یا تو. لیلی پرسید: کار میخوای بکنی؟ دوید آروم خم شد، در گوشش گفت: فقط نگاه کن چطور کسی که بهش اعتماد کردی... مجبوره تو رو قربانی کنه.
موتور لندروور جديدش غرشی خشن داشت جی پی اس مسیر رو نشون میداد. صدای محافظ از بیسیم — ردشون رو داریم سیگنال از شرق ،بروکلین، نزدیک انبار صنعتی قدیمی.
ردشون رو .داریم سیگنال از شرق ،بروکلین نزدیک انبار صنعتی قدیمی. جونگکوک گفت: تیم دوم از پشت سر وارد شه من مستقیم میرم جلو. اسلحه اش رو آماده کرد جلیقه ضدگلوله پوشید. توی آینه، چهره اش فقط یک چیز نشون میداد انتقام. دوید، تو یه بار همه چی رو ازم گرفتی این بار من هیچ چیو از دست نمیدم. ماشین وارد جادهی فرعی شد ساختمون متروکه پیدا شد. صدای شلیک گلوله. دوربین حرارتی نشون داد ۷ نفر داخل. جونگکوک بدون لحظه ای تأخیر در ماشین رو باز کرد. با دقت پایین اومد. تفنگ در دست، آروم نفس کشید. - سه... دو... یک.. ورودش مثل انفجار بود. دوید برگشت. بالاخره رسیدی جئون دیر، ولی نه زیاد. گلوله ها توی تاریکی باریدن محافظها زمین خوردن. لیلی خودش رو به گوشه ای ،کشید طنابها هنوز دور دستش. جونگکوک با حرکاتی دقیق، مثل سایه یکی یکی افراد دوید رو از پا
جونگکوک با حرکاتی دقیق، مثل سایه یکی یکی افراد دوید رو از پا درآورد. اما دوید عقب نشینی کرد دستی روی دکمهی کنترل زد. بمب ساعتی - شمارش از ۲ دقیقه. فکر میکنی میتونی منو بکشی؟ هر انفجار زنده موندم هر عشق شکست خوردی جونگکوک رفت سمت .لیلی با چاقو طنابها رو برید. نگاهشون کوتاه، اما عميق. حالت خوبه؟ فقط از اینجا بریم صدای تایمر ۱:۴۵ جونگکوک برگشت. با من بیا. دوید خندید هیچ کدوم از ما بیرون نمیریم، جئون جونگکوک گفت: تو نه ولی ما چرا در لحظهای انفجار کوچکی دیوار کناری رو شکست. جونگکوک و لیلی از سیر اضطراری فرار کردن دوید زخمی اما زنده با یکی از ماشینهای پشتی اونها رو تعقیب کرد.
پارت ۱۰
،به آدمها دل میبنده. لیلی با صدایی خسته اما محکم گفت: - اگه شه. من نقطه ضعفشم پس بدون... همین نقطه ضعف، پایان تو دوید خندید - شجاعتت رو تحسین میکنم ولی بازی ما قدیمیتر از چیزیه که تو فکر سربازهای سیاه پوش پشت سرش اومدن .داخل. یکی از اونها یه دستگاه الکترونیکی آورد. - وقتشه انتخاب کنه. اطلاعات یا تو. لیلی پرسید: کار میخوای بکنی؟ دوید آروم خم شد، در گوشش گفت: فقط نگاه کن چطور کسی که بهش اعتماد کردی... مجبوره تو رو قربانی کنه.
موتور لندروور جديدش غرشی خشن داشت جی پی اس مسیر رو نشون میداد. صدای محافظ از بیسیم — ردشون رو داریم سیگنال از شرق ،بروکلین، نزدیک انبار صنعتی قدیمی.
ردشون رو .داریم سیگنال از شرق ،بروکلین نزدیک انبار صنعتی قدیمی. جونگکوک گفت: تیم دوم از پشت سر وارد شه من مستقیم میرم جلو. اسلحه اش رو آماده کرد جلیقه ضدگلوله پوشید. توی آینه، چهره اش فقط یک چیز نشون میداد انتقام. دوید، تو یه بار همه چی رو ازم گرفتی این بار من هیچ چیو از دست نمیدم. ماشین وارد جادهی فرعی شد ساختمون متروکه پیدا شد. صدای شلیک گلوله. دوربین حرارتی نشون داد ۷ نفر داخل. جونگکوک بدون لحظه ای تأخیر در ماشین رو باز کرد. با دقت پایین اومد. تفنگ در دست، آروم نفس کشید. - سه... دو... یک.. ورودش مثل انفجار بود. دوید برگشت. بالاخره رسیدی جئون دیر، ولی نه زیاد. گلوله ها توی تاریکی باریدن محافظها زمین خوردن. لیلی خودش رو به گوشه ای ،کشید طنابها هنوز دور دستش. جونگکوک با حرکاتی دقیق، مثل سایه یکی یکی افراد دوید رو از پا
جونگکوک با حرکاتی دقیق، مثل سایه یکی یکی افراد دوید رو از پا درآورد. اما دوید عقب نشینی کرد دستی روی دکمهی کنترل زد. بمب ساعتی - شمارش از ۲ دقیقه. فکر میکنی میتونی منو بکشی؟ هر انفجار زنده موندم هر عشق شکست خوردی جونگکوک رفت سمت .لیلی با چاقو طنابها رو برید. نگاهشون کوتاه، اما عميق. حالت خوبه؟ فقط از اینجا بریم صدای تایمر ۱:۴۵ جونگکوک برگشت. با من بیا. دوید خندید هیچ کدوم از ما بیرون نمیریم، جئون جونگکوک گفت: تو نه ولی ما چرا در لحظهای انفجار کوچکی دیوار کناری رو شکست. جونگکوک و لیلی از سیر اضطراری فرار کردن دوید زخمی اما زنده با یکی از ماشینهای پشتی اونها رو تعقیب کرد.
- ۳.۹k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط