رئیس جذاب من
[ رئیس جذاب من ]
♡پارت ۷ ♡
جونکوک به سوجین سیلی زد و گفت
–ض--ر نزن دختره ی هرzه فکر میکنی نمیدونم.....اتفاقا بیشتر از هرکسی میدنم که هرشب زyر یه نفر ناله میکنی و بهش سروyس میدی(با داد)
ویو نویسنده
بعد از اینکه کوک این حرفا رو داد زد همه به سمت اونا برگشتن و داشتن با تحقیر بهش نگاه میکردن......خیله خوب دیگه گشادیم میکشه ادامه بدم😂🤪
کوکی با پا یه ظربه به پهلوی سوجین زد و برگشت داخل بار و دوباره کنار ات نشست
ات و همکتراش خواستن یه مسابقه راه بندازن و هر کس داخلش ببازه باید یه لیوان بزرگ الکل بنوشه (ببشید حال ندارم بازی رو شرح بدم😂)
داشتن بازی میکردن که ات باخت و باید به خاطرش یه لیوان بزرگ الکل میخورد
همکارها:بنوش....بنوش.....بنوش.....بنوش
+خیله خوب بابا باشه
ات اومد بنوشه که کوک لیوان ذو از دستش گرفت و یه نفس نوشیدش(بچه ها چون کوکی قبلشم نوشیده بود باعث شد که مست بشه و اتفاقات🔞😂😈)
حالا همه میخواستن برن خونت هاشون که کوکی یه دفعه ات رو از پشت بغل کرد(خداااااا🥹)
+اااا....رئیس...چیکار میکنید(ات از تعجب و مقدار خیلی کمی خوشحال داشت میرفت رو هوا)
همکارا:ات چطوره زنگ بزنیم به خانم پارک بیاد رئیس رو ببره
&نه...نه...نه..نیازی نیست مزاحم منشی پا ک بشیم ات....آره ات میتونه از رئیس مراقبت کنت و صحیح و سالم ایشوپ رو ببره خونه
+هااا....چی ...چی داری میگی....من....
که یونا پاشو گذاشت روی پای ات و مانع حرفششد
همکارا:او...اگه اینجوریه باشه ات تو جناب جئون رو برسون خونه
و رفتن یونا هم خداحافظی کرد و رفت و ات موند وکوکی😈😅🥹
جونگ کوک همچنان کمر ات رو بغل کرده بود و سرش روی شونه ات بود
+قربان...قربان....میشه دستتون رو از دور کمرم بردارید
–نه
+چی؟؟
–تازه میخوام ببوس---مت
+ها
که یهو ات رو گرفت و به دیوار چسبوند و دستاشو دو طرفش گذاشت.........
ادامه کامت
خب نظرتون چیه بود؟؟
♡پارت ۷ ♡
جونکوک به سوجین سیلی زد و گفت
–ض--ر نزن دختره ی هرzه فکر میکنی نمیدونم.....اتفاقا بیشتر از هرکسی میدنم که هرشب زyر یه نفر ناله میکنی و بهش سروyس میدی(با داد)
ویو نویسنده
بعد از اینکه کوک این حرفا رو داد زد همه به سمت اونا برگشتن و داشتن با تحقیر بهش نگاه میکردن......خیله خوب دیگه گشادیم میکشه ادامه بدم😂🤪
کوکی با پا یه ظربه به پهلوی سوجین زد و برگشت داخل بار و دوباره کنار ات نشست
ات و همکتراش خواستن یه مسابقه راه بندازن و هر کس داخلش ببازه باید یه لیوان بزرگ الکل بنوشه (ببشید حال ندارم بازی رو شرح بدم😂)
داشتن بازی میکردن که ات باخت و باید به خاطرش یه لیوان بزرگ الکل میخورد
همکارها:بنوش....بنوش.....بنوش.....بنوش
+خیله خوب بابا باشه
ات اومد بنوشه که کوک لیوان ذو از دستش گرفت و یه نفس نوشیدش(بچه ها چون کوکی قبلشم نوشیده بود باعث شد که مست بشه و اتفاقات🔞😂😈)
حالا همه میخواستن برن خونت هاشون که کوکی یه دفعه ات رو از پشت بغل کرد(خداااااا🥹)
+اااا....رئیس...چیکار میکنید(ات از تعجب و مقدار خیلی کمی خوشحال داشت میرفت رو هوا)
همکارا:ات چطوره زنگ بزنیم به خانم پارک بیاد رئیس رو ببره
&نه...نه...نه..نیازی نیست مزاحم منشی پا ک بشیم ات....آره ات میتونه از رئیس مراقبت کنت و صحیح و سالم ایشوپ رو ببره خونه
+هااا....چی ...چی داری میگی....من....
که یونا پاشو گذاشت روی پای ات و مانع حرفششد
همکارا:او...اگه اینجوریه باشه ات تو جناب جئون رو برسون خونه
و رفتن یونا هم خداحافظی کرد و رفت و ات موند وکوکی😈😅🥹
جونگ کوک همچنان کمر ات رو بغل کرده بود و سرش روی شونه ات بود
+قربان...قربان....میشه دستتون رو از دور کمرم بردارید
–نه
+چی؟؟
–تازه میخوام ببوس---مت
+ها
که یهو ات رو گرفت و به دیوار چسبوند و دستاشو دو طرفش گذاشت.........
ادامه کامت
خب نظرتون چیه بود؟؟
- ۱۱.۱k
- ۱۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط