چهار سال بود همدیگر را میخواستند

چهار سال بود همدیگر را میخواستند
در این چهار سال مرد و مردانه پای عشقشان ماندند و بالاخره وقت آن رسیده بود با هم زیر یک سقف بروند
حلقه هایشان را انتخاب کردند
لباس عروس را امتحان کرد
پسرک از خوشحالی بغض کرده بود...
قرار شد ماشین شاسی بلند فامیل را
ماشین عروس کنند..
هر روز از این مغازه به آن مغازه
از آن پاساژ به آن پاساژ
برای خرید وسایل خانه شان
دخترک بغض کرد
گفت یعنی واقعا تمام شد آن روز های دوری؟
یعنی تو الان آقای منی و من خانوم تو ام؟؟
همه چیز عالی بود....
تا اینکه...
تا اینکه وقتی جواب آزمایش آمد
دکتر به پسرک گفت :الان دقیق نمیتوانم بگویم
باید یک سری دیگر آزمایش بدهی و از سرت عکس گرفته شود
پسرک شوکه شد
بدنش شروع به لرزیدن کرد
آخر چند وقتی بود
مدام سر درد داشت ولی آن را نادیده میگرفت...
دخترک هی بغلش میکرد و دلداری اش میداد و میگفت: مرد من چیزی نیست نگران نباش
نترس مگر نمیدانی این دکتر های امروزی
حرف مفت زیاد میزنند
عکس را گرفتند
دکتر بی انصاف لااقل دخترک را
از اتاق بیرون نکرد
یه نگاهی به پسرک انداخت
آقا؟؟
متاسفانه شما در سرت تومور سرطانی داری
متاسفم...
ولی عمرت به این دنیا نهایتا دو ماه است
خدا به پدر و مادرت عمر دهد...
دخترک از حال رفت
پسرک فقط سرش را رو به آسمان گرفت و گفت:خدایاااا
قدم زنان به سمت خانه رفتند
در راه مزون لباس عروس را دیدند
یه نگاهی به هم کردند و اشک ریختند
ماشین عروس دیدند و اشک ریختند
مغازه سیسمونی بچه دیدند
جفتشان با زانو به زمین آمدند
اما دخترک اجازه نداد عروسی شان کنسل شود
اصرار پشت اصرار
که من باید مرد خودم را در لباس دامادی ببینم
شب عروسی جفتشان اشک میریختند
هی نگاهش میکرد و میگفت :الهی من فدای مرد جذابم بشوم ، جذاب ترین داماد دنیا
هی تصدقش میرفت
و هی جفتشان اشک میریختند
هی میگفت عشق من؟؟؟
دیدی دنیا با ما چه کرد؟؟
دیدی چهار سال عاشقانه و مردانه پای عشمان ماندیم دیدی دنیا چه بلایی سرمان آورد؟؟
هی میگفت و هی جفتشان اشک میریختند
چند روزی گذشت....
یک شب صدای هوهوی باد می امد
پنجره هی باز و بسته میشد
صدای رعد برق آمد
باران به شیشه میخورد
دخترک از خواب پرید
آقا؟؟
مرد من؟؟
بیدار شو من میترسم...
مرد من؟؟؟
آقا؟؟
اما پسرک دیگر بیدار نشد...
و دخترک ماند و یک دنیای نامرد
و دخترک ماند و یک دنیا بغض
و دخترک و ماند و پنجره و باد و باران....
#امیرعلی_اسدی

_ببشید دیگ غمگین بود،ولی قشنگ بود مگه نه؟
فوشم ندینا،قهر میکنم باتون😶
دیدگاه ها (۵۱)

سـلـآم بـَر دُخـتــَرانِ... بیخال حالا😏 خواسم بگم زیبا دیدم ...

بـیـآ پـآیــیــن😘 😸 👇 ... سـلـآم صـبِتون بــخیر😻 😼 خــوفـی...

از اونـ داســتاـنـ قَـشـنگـآ بِزارَم؟؟؟ 😺 😻

سلامــــــ خـــــــوبیــن؟😹 🔵 👇 شمام دارین با خودتون میگین...

Blackpinkfictions ۲۴ پارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط